اسیر کوچه شدن ارزش تو را دارد
قلم به دست شدم تا ز دست ها بنویسم
غریب وار پیامی به آشنا بنویسم
نرفته یک غمم از دل غمی دگر رسد از ره
به خانه ی دل تنگ و برو بیا بنویسم
غریبی من و دل را یکی چه داند و بهتر
که مویه های غریبانه با رضا بنویسم
پی رضای رضا بودم و به خویش بگفتم
روم به توس، در آن جا ز کربلا بنویسم
به یاد قامت سقا و دست و همت سقا
رسا اگر چه نگویم ولی رسا بنویسم
به فرش خاک بیابان به عرش نیزه ی دونان
تنی جدا بسرایم سری جدا بنویسم
چه بر سر تنش آمد ز من مپرس که باید
ز توتیا شده در چشم بوریا بنویسم
ز نوک نیزه و کنج تنور و دیر و نصارا
تمام درد و بلا بود، من از کجا بنویسم...
ز سینه ناله کشم؟ یا که آه، یا هر دو؟
ز راه شکوه کنم؟ یا سپاه، یا هر دو؟
ز پرده پردۀ اشکم، کنم تماشایت
به گریه گرم شود؟ یا نگاه، یا هر دو؟
بیا به شام و سر طفل نی سوار ببین
به صبح خنده زند؟ یا پگاه، یا هر دو؟
ز نازدانۀ خود کن سوال، پیکر او
سیه به ره شده؟ یا قتلگاه، یا هر دو؟
امام دید ز نیزه، سه ساله سیلی خورد
رمق نداشت گلش؟ یا پناه، یا هر دو؟
ز تازیانه و کعب نیِ عدو، در راه
کبود گشته تنش؟ یا سیاه، یا هر دو؟
غریب وار پیامی به آشنا بنویسم
نرفته یک غمم از دل غمی دگر رسد از ره
به خانه ی دل تنگ و برو بیا بنویسم
غریبی من و دل را یکی چه داند و بهتر
که مویه های غریبانه با رضا بنویسم
پی رضای رضا بودم و به خویش بگفتم
روم به توس، در آن جا ز کربلا بنویسم
به یاد قامت سقا و دست و همت سقا
رسا اگر چه نگویم ولی رسا بنویسم
به فرش خاک بیابان به عرش نیزه ی دونان
تنی جدا بسرایم سری جدا بنویسم
چه بر سر تنش آمد ز من مپرس که باید
ز توتیا شده در چشم بوریا بنویسم
ز نوک نیزه و کنج تنور و دیر و نصارا
تمام درد و بلا بود، من از کجا بنویسم...
ز سینه ناله کشم؟ یا که آه، یا هر دو؟
ز راه شکوه کنم؟ یا سپاه، یا هر دو؟
ز پرده پردۀ اشکم، کنم تماشایت
به گریه گرم شود؟ یا نگاه، یا هر دو؟
بیا به شام و سر طفل نی سوار ببین
به صبح خنده زند؟ یا پگاه، یا هر دو؟
ز نازدانۀ خود کن سوال، پیکر او
سیه به ره شده؟ یا قتلگاه، یا هر دو؟
امام دید ز نیزه، سه ساله سیلی خورد
رمق نداشت گلش؟ یا پناه، یا هر دو؟
ز تازیانه و کعب نیِ عدو، در راه
کبود گشته تنش؟ یا سیاه، یا هر دو؟
۲.۱k
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.