رویایی که تبدیل به واقعیت شد پارت ۴۱
رفت دنبالش که دکتر اومد تو اتاق دکتر:خوب خانوم گائول بهوش اومدید من:بله دکتر:آقا شما چه نسبتی با ایشون دارید تهیونگ:نامزدشم😛 من:😐 دکتر:ولی اون روز یکی دیگه بود تهیونگ:داداشش بود من:😶از کی تاحالا برادر خواهرشو میکنه😐😂🤣 دکتر:خیله خوب ولی بهش نمیخورد برادرش باشه(چه دکتر فوضولی😐😂) ایشون حالشون خوب خوبه پس میتونید ببریدش تهیونگ:خیلی ممنون دکتر:صبر کنید سرمشو در بیارم سرممو در آورد و دکتر رفت بیرون یهو تهیونگ منو از رو تخت برداشت به شکلیکه جونگ کوک نمیبینه برم داشت اینه موشک رفت از بیمارستان بیرون من:تهیونگ چیکار میکنی تهیونگ:دارم میدزدمت من:جونگ کوک میکشت😐 بعد رفت تو ماشین همه:هی کجا جونگ کوک و جیمین کو تهیونگ:بی خیال نشست رفتیم با گاز(بمیرم براش😂😭 منظورم جونگ کوک بود)
از زبون جونگ کوک
برگشتم تو اتاق با جیمین دیدم گائول نیست از دکتر پرسیدم من:آقا دوست دختر من کجاست که اینجا بود دکتر:نامزدش اومد بردش دوست پسرشی من:نامزدش کیه دکتر:همونی که پیشش موند و بردش شمارم گفت برادرشی من:ممنون بعد رفتم من:تهیونگ اگر دستم بهت نرسه گائولمو کجا بردی جیمین:بری خونه من:بریم بریم جیمین:ماشین نداریم من:پیاده میریم جیمین:بارون میادمن:عب نداره بعد تویه بارون دوییدیم رفتیم سمت خونه موش آب کشیده شدیم رسیدیم خونه اینه چی با لگد در میزدم (اینه اسب☺😂😂🤣🤣) جیمین:یکی این در و باز کنه تهیونگ:جونگ کوک که باهات نیست جیمین:نه قالش گذاشتم🤥 تهیونگ:آفرین گائول:جیمین جونگ کوکمو چرا تنها گذاشتی من:ای جانم عزیز دلم من اومد در و باز کرد منم اونور بودم که با سرعت رفتم جلو پامو گذاشتم لای در جین:لعنتی تهیونگ:کجا من:اگه فقط دستم بهت نرسه زن منو برداشتی بردی بعد میگی نامزدشی تهیونگ:دوست داشتم من:وا نکنی باز میکنما😐 بعد بازورم حل دادم که رفتم تو و درم بستم من:خوب تهیونگ زنه منو برداشتی بردی خودتو نامزدش جا زدی و منو گفتی برادرش تهیونگ:غلط کردم جونگ کوک من:باید قبلش فکر اینجاشو میکردی تهیونگ:گائول تو میتونی بهش بگو کاریم نداشته باشه صورتمو میخوام😭(آخی) بعد یقه تهیونگ گرفتم کشیدم سمتم که گائول اومد گفت گائول:عزیزم کاریش نداشته باش بچگی کرد بخاطر من ولش کن تهیونگ:فرشته نجات من:نگاه کن گائولم انقدر مهربونه اومد جلومو گرفت چطوری دلت اومد با اون حال ببریش تهیونگ:گائول ببخشید گائول:عب نداره ولی شوخی باحالی بود بعد جونگ کوک یقه تهیونگ و ول کرد و اونو ول کرد و اومد سمت من گائول:پیاده اومدی نگاه کن چه خیس شدی تهیونگ:فکر کنم فشارم اومد رو ۶ وایی جیمین منو بگیر😵(😂😂🤣) جیمین:بیا شکلات بزار دهنت تهیونگ:دستت درد نکنه حالا بزارش تو دهنم جیمین:پاشو پاشو خودت دست داری😒
از زبون جونگ کوک
برگشتم تو اتاق با جیمین دیدم گائول نیست از دکتر پرسیدم من:آقا دوست دختر من کجاست که اینجا بود دکتر:نامزدش اومد بردش دوست پسرشی من:نامزدش کیه دکتر:همونی که پیشش موند و بردش شمارم گفت برادرشی من:ممنون بعد رفتم من:تهیونگ اگر دستم بهت نرسه گائولمو کجا بردی جیمین:بری خونه من:بریم بریم جیمین:ماشین نداریم من:پیاده میریم جیمین:بارون میادمن:عب نداره بعد تویه بارون دوییدیم رفتیم سمت خونه موش آب کشیده شدیم رسیدیم خونه اینه چی با لگد در میزدم (اینه اسب☺😂😂🤣🤣) جیمین:یکی این در و باز کنه تهیونگ:جونگ کوک که باهات نیست جیمین:نه قالش گذاشتم🤥 تهیونگ:آفرین گائول:جیمین جونگ کوکمو چرا تنها گذاشتی من:ای جانم عزیز دلم من اومد در و باز کرد منم اونور بودم که با سرعت رفتم جلو پامو گذاشتم لای در جین:لعنتی تهیونگ:کجا من:اگه فقط دستم بهت نرسه زن منو برداشتی بردی بعد میگی نامزدشی تهیونگ:دوست داشتم من:وا نکنی باز میکنما😐 بعد بازورم حل دادم که رفتم تو و درم بستم من:خوب تهیونگ زنه منو برداشتی بردی خودتو نامزدش جا زدی و منو گفتی برادرش تهیونگ:غلط کردم جونگ کوک من:باید قبلش فکر اینجاشو میکردی تهیونگ:گائول تو میتونی بهش بگو کاریم نداشته باشه صورتمو میخوام😭(آخی) بعد یقه تهیونگ گرفتم کشیدم سمتم که گائول اومد گفت گائول:عزیزم کاریش نداشته باش بچگی کرد بخاطر من ولش کن تهیونگ:فرشته نجات من:نگاه کن گائولم انقدر مهربونه اومد جلومو گرفت چطوری دلت اومد با اون حال ببریش تهیونگ:گائول ببخشید گائول:عب نداره ولی شوخی باحالی بود بعد جونگ کوک یقه تهیونگ و ول کرد و اونو ول کرد و اومد سمت من گائول:پیاده اومدی نگاه کن چه خیس شدی تهیونگ:فکر کنم فشارم اومد رو ۶ وایی جیمین منو بگیر😵(😂😂🤣) جیمین:بیا شکلات بزار دهنت تهیونگ:دستت درد نکنه حالا بزارش تو دهنم جیمین:پاشو پاشو خودت دست داری😒
۱۸.۱k
۱۴ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.