نفس باد صبا ، باز تـــــــو را میخواند
نفس باد صبا ، باز تـــــــو را میخواند
از شکر خند لبان تو ، سخن میراند
شاهد و شمع و شراب و شکر و شیرینی
گویی با شهد لبت ، رایحــــــه می افشاند
نوبهار با نفس تو ،غزل خوان شده است
پشت این پنجره غوغاست ، خدا می داند
آناهیتا ، به دستور اهورا مــــــزدا
در هیاهوی بهار ، آیینه می گرداند
دامن باغ ، پر از لاله و سنبل شده است
ارغوان ، نازکنان ، شکوفه می رویاند
مثل شیرینی آرامش بعد از یک خواب
نوبهار آمـــــــده ، با قهقهه می خندا ند
در صف آرایی گل ، با نفس پروانــــــه
پرتو ” یاس خیال ” ، ستاره می تاباند.
===================
از شکر خند لبان تو ، سخن میراند
شاهد و شمع و شراب و شکر و شیرینی
گویی با شهد لبت ، رایحــــــه می افشاند
نوبهار با نفس تو ،غزل خوان شده است
پشت این پنجره غوغاست ، خدا می داند
آناهیتا ، به دستور اهورا مــــــزدا
در هیاهوی بهار ، آیینه می گرداند
دامن باغ ، پر از لاله و سنبل شده است
ارغوان ، نازکنان ، شکوفه می رویاند
مثل شیرینی آرامش بعد از یک خواب
نوبهار آمـــــــده ، با قهقهه می خندا ند
در صف آرایی گل ، با نفس پروانــــــه
پرتو ” یاس خیال ” ، ستاره می تاباند.
===================
۸۳۳
۲۸ اسفند ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.