برترین عشق پارت ۶
بعد از در اتاق رفتیم بیرون خیلی آروم اول جونگ کوک رفت بیرون و دید زد (شبی این خرگوشا😂😂😂😍😂) بعد منم رفتم از بالای شونش نگاه کردم بعد دستمو گرفت رفتیم بیرون از اتاق یواش میرفتیم یهو جین در و باز کرد جین:آهان گیرتون آوردم 😐(مثل این کارتونا آهان گیرتون آوردم😐😂😂😂) کوک:هیششش میخوای همه بشنون بعد دست هر دومونو گرفت کشید تو کوک:جان عمت داد نزن فقط جین:زود تند سریع توضیح بدید که چرا اون شب تو جونگ کوک لپ ایشونو بوسیدی کوک:ایشون نه و یون هی اسم داره😐 من:میشه بپرسم شما از کجا دیدید مستر جین جین:از لای در صدا اومد بعد که در و باز کردم دیدم جونگ کوک لپ تو رو بوسید من:بله خوب الان باید چیکار کنیم جین:خوب به همه بگیم حداقل به بچه های گروه تو و ما بگیم کوک:من که دوست دارم بفهمن ولی یون هی من:نمیدونم خوب اگه فقط بچه های گروهمون بدونن بهتر پس باشه میگیم جین:یسسسس کوک:بهتره الان بگیم و اینکه من و یون هی از وقتی بچه بودیم همو دوست داشتیم بعد منم این همه سال دربه در دنبالش میگشتم که بهم قول داده بود میاد سئول و همو پیدا کنیم که تویه مهمونی دیشب وقتی پیانو زد من فهمیدم یون هی من:درسته جین:واو یعنی شما دوتا از بچگی عاشق هم بودید و همو گم کردید کوک:یجورایی ولی الان دیگه همو ول نمیکنیم میخوایم به عشقمون ادامه بدیم جین:عاشق اینجور عشقام از بچگی خوب بریم به بچه ها بگیم من:ولی من استرس دارم کوک:عزیزم استرس چی داری اگه بگیم استرسمونم میره من:خیله خوب کوک:حالا از اون قیافه پیشی بیا بیرون من:🙂 کوک:😂خوب بریم بعد رفتیم خونه جونگ کوک من همه ی بچه های گروهمون و گفتم بیان و جونگ کوکم همه ی بچه ها رو گفت تویه خونه جونگ کوک جمع شدیم و ماجرا رو بهشون گفتیم من:بچه ها من و کوک:عشقم بزار من بگم من:باشه بگو تهیونگ:بگید دیگه مردیم😐 کوک:من و یون هی همو دوست داریم همه:چیییییییی چجوری از کی کوک:چتونه من و یون هی از بچگی عاشق هم بودیم و همو گم کرده بودیم یون هی بهم قول داد که بیاد سئول و همو پیدا کنیم که تو مهمونی دیشب من فهمیدم همونیه که دربه در دنبالش بودم و اونم همینطور من:درسته من و جونگ کوک چند سال از هم دوریم و سختی ها زیادیم کشیدی همه:واو سوریاتا:یون هی پس شبا هم بخاطر همین بود تو خواب اسم جونگ کوک و صدا میزدی من:آره تهیونگ:یعنی این دختر همونیه که دها بار در موردش بهمون گفتی کوک:آره تهیونگ:و بخاطرش مریض شدی کوک:درسته جیمین:چه عاشقانه(نگو که میخوای گریه کنی 😐😂😂) نامجون:باید این موضوع بین خودمون بمونه هیچکس هیچی نباید بفهمه من:منم موافقم کوک:درسته پس یون هی از این به بعد خونه منه چون نمیخوام ازش دور باشم میخوام اون چند سال و براش جبران کنم و دیگه نمیخوام از هم دور باشیم حتی یه لحظه
۲۴.۸k
۰۸ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.