نگاه خدا
خداوندا نگاهم کن
تو میدانی که غمگینم
به روزهایی که عمرم رفت
به هر لحظه که تنهایم
و می ترسم ز ایمانم
به روزهایی که از مهرت تهی بودم
نبوده قطره ای مرهم
که بگذاری به روی زخم ناسورم
به روزهایی که نعمت ها فراوان بود
ندادی جرعه ای آبم
ندادی تکه ای از مهر
که در چشم خلایق ها
ببینم مهربانی را
به اشک هایی که از چشمم برون جوشید
به شبهایی که تا صبح گاه دلم لرزید
به وقت عاشقی هایم
به روزی که پدر رفت و نیامد باز
به رنج مادر تنهام که از جانش گذر می کرد
برای لقمه ای نانم
کجا بودی تو آن شب ها
کجا بودی که از چشمت به دور افتاده بودم من
تو را هیچوقت نمی بینم
تو هم از من گریزانی ؟
چرا از من نمیگویی
تو که خود دیده ای حالم
بگو بر من
چرا لبخندی بر لبهات نمی بینم
چرا از لطف بی پایان
قضای خود نمی گیرم
چرا رقاص این دنیا
به ساز من نمی رقصد
چه کردم من چنین تاوان بد دادم
خداوندا بگو بر من
اگر از من گریزانی
چه فرقی هست میانت با من مغرور
خدا باش و خدایی کن
نه انطوری که بدخواهان من خواهند
اگر صد بار برای دیگری بودی
کمی انصاف ، کمی لطفت
فقط یکبار روانم کن
ببین آنوقت چگونه می شوم عابد
همانی را که می خواهی
همانی که به درگاهت
شب و روزش دعا باشد
فقط یکبار
نگاهت را بدوز در جفت چشمانم
فقط یکبار
برای من خدا باش و خدایی کن
فقط یکبار
به روی من نگاه آشنایی کن
خداوندا نگاهم کن
بهروز نائیج
تو میدانی که غمگینم
به روزهایی که عمرم رفت
به هر لحظه که تنهایم
و می ترسم ز ایمانم
به روزهایی که از مهرت تهی بودم
نبوده قطره ای مرهم
که بگذاری به روی زخم ناسورم
به روزهایی که نعمت ها فراوان بود
ندادی جرعه ای آبم
ندادی تکه ای از مهر
که در چشم خلایق ها
ببینم مهربانی را
به اشک هایی که از چشمم برون جوشید
به شبهایی که تا صبح گاه دلم لرزید
به وقت عاشقی هایم
به روزی که پدر رفت و نیامد باز
به رنج مادر تنهام که از جانش گذر می کرد
برای لقمه ای نانم
کجا بودی تو آن شب ها
کجا بودی که از چشمت به دور افتاده بودم من
تو را هیچوقت نمی بینم
تو هم از من گریزانی ؟
چرا از من نمیگویی
تو که خود دیده ای حالم
بگو بر من
چرا لبخندی بر لبهات نمی بینم
چرا از لطف بی پایان
قضای خود نمی گیرم
چرا رقاص این دنیا
به ساز من نمی رقصد
چه کردم من چنین تاوان بد دادم
خداوندا بگو بر من
اگر از من گریزانی
چه فرقی هست میانت با من مغرور
خدا باش و خدایی کن
نه انطوری که بدخواهان من خواهند
اگر صد بار برای دیگری بودی
کمی انصاف ، کمی لطفت
فقط یکبار روانم کن
ببین آنوقت چگونه می شوم عابد
همانی را که می خواهی
همانی که به درگاهت
شب و روزش دعا باشد
فقط یکبار
نگاهت را بدوز در جفت چشمانم
فقط یکبار
برای من خدا باش و خدایی کن
فقط یکبار
به روی من نگاه آشنایی کن
خداوندا نگاهم کن
بهروز نائیج
۳.۱k
۳۰ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.