از فراز ِ درد
از فراز ِ درد
بهـ تماشایات میایستمـ
و جراحتامـ عمیقتر میشود
آنقدر ڪهـ در شیار ِ زخمهایمـ گمـ میشوی
جایی بایست
جایی بلند تا ببینمات
جایی فراسوی ِ من
فراسوی ِ تو
جایی ڪهـ زخمهای ِ تنامـ فراموشامـ شود
و ببینمات روشن چونـ شعلهی درخشانـ
برایمـ لالایی بخوانـ
از آنـ دست ڪهـ خواب نمیآورد
تنها تو را از جای میڪنَد و بر آسمانـ مینشاند
ڪویر
تن بهـ لالایی ِ باد ندهد ، در سڪـوت ِ سرد ِ خویش میمیرد
بگذار همهـ بگویند شعر ِ تو زنی را دیوانه ڪرد
زنی ڪهـ هیچ نخواست
تنها با زخمهایش شعری بلند و عاشقانه ساخت
و در ڪوچ آنـ را بر زمین جای گذاشت ༉
#برایتوڪهاینحوالیپرسهمیزنیᥫ᭡
بهـ تماشایات میایستمـ
و جراحتامـ عمیقتر میشود
آنقدر ڪهـ در شیار ِ زخمهایمـ گمـ میشوی
جایی بایست
جایی بلند تا ببینمات
جایی فراسوی ِ من
فراسوی ِ تو
جایی ڪهـ زخمهای ِ تنامـ فراموشامـ شود
و ببینمات روشن چونـ شعلهی درخشانـ
برایمـ لالایی بخوانـ
از آنـ دست ڪهـ خواب نمیآورد
تنها تو را از جای میڪنَد و بر آسمانـ مینشاند
ڪویر
تن بهـ لالایی ِ باد ندهد ، در سڪـوت ِ سرد ِ خویش میمیرد
بگذار همهـ بگویند شعر ِ تو زنی را دیوانه ڪرد
زنی ڪهـ هیچ نخواست
تنها با زخمهایش شعری بلند و عاشقانه ساخت
و در ڪوچ آنـ را بر زمین جای گذاشت ༉
#برایتوڪهاینحوالیپرسهمیزنیᥫ᭡
۱۹.۳k
۱۰ آذر ۱۴۰۲