ماه عشق پارت ۳۳
#مایا
دوباره پیشونیشو چسبوند بعد لبشو برد سمت لب پایینم و لب پایینمو گرفت و مک زد منم لب بالاشو که یهو صدا بابام اومد بابا:مایا با سرعت از هم جدا شدیم جونگ کوک رفت زیر پتو منم خودمو زدم به خواب اومد دید خوابم یکم زیر چشمامو باز کردم دیدم رفت چشمامو باز کردم پتو رو زدم بالا کوک اینه اینا که پلیس دنبالشونو انگار خلاف کرد دو تا چشمم اینه مار اومد بالا یکم من:آقای خلاف کار چیکار میکردی اون زیر کوک:هیچ خلافی من:ولی انگار شیکمه منو گرفته بودی کوک:هوم من چرا چرت میگی من هیچ کاری نکردم من:باشه بیا بیرون کوک:نه تو بیا زیر پتو من:بزار پس برقارو خاموش میکنم کوک:باشه رفتم برقو خاموش کردم پتو رو زدم کنار رفتم زیر پتو تاریک بود من:هعی تاریکه نمیبینمت کوک:ولی من میبینمت من:من نمیبینمت کوک:من چشماتو میبینم من:مگه معلومه کوک:اوهوم دستشو برد سمت کمرم منو چسبوند به خودش کوک:دختر این چشمارو از کجا آوردی من:از بقالی سرکوچه کوک:چند من:خوب الان حضور ذهن ندارم کوک:عععع من:جونگ کوک فقط من نیستم که چشمام رنگیه خیلیا هستن من:ولی تو فرق داری کوک:چه فرقی من:خوب فرقه تو اینه که خوشگلی و چشمات با اون چهره خوشگلت باهم هم خونی داره(واسه اینکه خواننده بسوزه😂) من:من از دست تعریفاتو یا چشم میخورم یا آب میشم از خجالت کوک:یعنی چشمم شوره من:نه نیست چشمت شیرینه من:میشه دیگه دستشو برد سمت صورتم موهامو میزد کنار کوک:یکی یدونم من:با منی کوک:الان جز تو کی اینجاست صدات کردم گفتم یکی یه دونم مگه جز تو اینجا کسیو میبینی من:آره کوک:کی من:تو چشمات یکی شبیه من هست کوک:خوب تویی دیگه خنگول دو تا انگوشتمو بردم سمت دماغش دماغشو گرفتم فشار دادم کوک:یکی یدونم صداش تو دماغی شد من:صبر کن منم دستمو گذاشتم رو دماغم من:هان مال منم تو دماغی شد تو دماغی حرف زدیم خیلی حال داد کوک:عه مگه تو یکی یدونه ای من:نیستم کوک:نه من:پسره ی بد کوک:دختره بد من:چلا کوک:چون تو گفتی منم گفتم خیله خوب ول کن دماغم نابود شد دماغشو ول کردم کوک:آخه دماغم کوچولو شد زدم زیر خنده من:جونگ کوک من هنوز نمیبینمت کوک:پس چجوری دماغمو گرفتی من:شانس کوک:حالا لبمو پیدا کن من:باشه از سمت پیشونیش شروع کردم کشیدم کشیدم و پیداش کردم من:ایناهاش چیزی نگفت اومد جلو دستشو گذاشت رو صورتم لباشو گذاشت رو لبام و مک زد منم همراهیش کردم که یهو قلبم تیر کشید من:آخخ کوک:چیشد خوبب من:خوبم یکم قلبم تیر کشید کوک:دستشو گذاشت رو قلبم صدای قلبتو حس میکنم داره تند تند میزنه من:دوست داری
دوباره پیشونیشو چسبوند بعد لبشو برد سمت لب پایینم و لب پایینمو گرفت و مک زد منم لب بالاشو که یهو صدا بابام اومد بابا:مایا با سرعت از هم جدا شدیم جونگ کوک رفت زیر پتو منم خودمو زدم به خواب اومد دید خوابم یکم زیر چشمامو باز کردم دیدم رفت چشمامو باز کردم پتو رو زدم بالا کوک اینه اینا که پلیس دنبالشونو انگار خلاف کرد دو تا چشمم اینه مار اومد بالا یکم من:آقای خلاف کار چیکار میکردی اون زیر کوک:هیچ خلافی من:ولی انگار شیکمه منو گرفته بودی کوک:هوم من چرا چرت میگی من هیچ کاری نکردم من:باشه بیا بیرون کوک:نه تو بیا زیر پتو من:بزار پس برقارو خاموش میکنم کوک:باشه رفتم برقو خاموش کردم پتو رو زدم کنار رفتم زیر پتو تاریک بود من:هعی تاریکه نمیبینمت کوک:ولی من میبینمت من:من نمیبینمت کوک:من چشماتو میبینم من:مگه معلومه کوک:اوهوم دستشو برد سمت کمرم منو چسبوند به خودش کوک:دختر این چشمارو از کجا آوردی من:از بقالی سرکوچه کوک:چند من:خوب الان حضور ذهن ندارم کوک:عععع من:جونگ کوک فقط من نیستم که چشمام رنگیه خیلیا هستن من:ولی تو فرق داری کوک:چه فرقی من:خوب فرقه تو اینه که خوشگلی و چشمات با اون چهره خوشگلت باهم هم خونی داره(واسه اینکه خواننده بسوزه😂) من:من از دست تعریفاتو یا چشم میخورم یا آب میشم از خجالت کوک:یعنی چشمم شوره من:نه نیست چشمت شیرینه من:میشه دیگه دستشو برد سمت صورتم موهامو میزد کنار کوک:یکی یدونم من:با منی کوک:الان جز تو کی اینجاست صدات کردم گفتم یکی یه دونم مگه جز تو اینجا کسیو میبینی من:آره کوک:کی من:تو چشمات یکی شبیه من هست کوک:خوب تویی دیگه خنگول دو تا انگوشتمو بردم سمت دماغش دماغشو گرفتم فشار دادم کوک:یکی یدونم صداش تو دماغی شد من:صبر کن منم دستمو گذاشتم رو دماغم من:هان مال منم تو دماغی شد تو دماغی حرف زدیم خیلی حال داد کوک:عه مگه تو یکی یدونه ای من:نیستم کوک:نه من:پسره ی بد کوک:دختره بد من:چلا کوک:چون تو گفتی منم گفتم خیله خوب ول کن دماغم نابود شد دماغشو ول کردم کوک:آخه دماغم کوچولو شد زدم زیر خنده من:جونگ کوک من هنوز نمیبینمت کوک:پس چجوری دماغمو گرفتی من:شانس کوک:حالا لبمو پیدا کن من:باشه از سمت پیشونیش شروع کردم کشیدم کشیدم و پیداش کردم من:ایناهاش چیزی نگفت اومد جلو دستشو گذاشت رو صورتم لباشو گذاشت رو لبام و مک زد منم همراهیش کردم که یهو قلبم تیر کشید من:آخخ کوک:چیشد خوبب من:خوبم یکم قلبم تیر کشید کوک:دستشو گذاشت رو قلبم صدای قلبتو حس میکنم داره تند تند میزنه من:دوست داری
۱۵.۲k
۳۰ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.