مردی در راه بازگشت از حج بود که
مردی در راه بازگشت از حج بود که
در خيابان کودک فقيري را ديد که غذايش را با سگي گرسنه تقسيم ميکند
نزدیک رفت و پرسيد :چرا غذايت را به اين حيوان نجس ميدهي ?
کودک سگ را بوسيد و گفت :از نظر من هيچ حيواني نجس نيست
اين سگ نه خانه دارد نه غذا دارد
هيچ کس را ندارد اگر من کمکش نکنم ميميرد
مرد گفت :سگ بي خانمان در همه جا وجود دارد
ايا تو ميتواني همه انها را از مرگ نجات دهي؟
ايا تو ميتواني جهان را تغيير دهي؟
پسر نگاهي به سگ کرد و گفت :
کاری که من براي اين سگ ميکنم تمام جهانش را تغيير ميدهد
در خيابان کودک فقيري را ديد که غذايش را با سگي گرسنه تقسيم ميکند
نزدیک رفت و پرسيد :چرا غذايت را به اين حيوان نجس ميدهي ?
کودک سگ را بوسيد و گفت :از نظر من هيچ حيواني نجس نيست
اين سگ نه خانه دارد نه غذا دارد
هيچ کس را ندارد اگر من کمکش نکنم ميميرد
مرد گفت :سگ بي خانمان در همه جا وجود دارد
ايا تو ميتواني همه انها را از مرگ نجات دهي؟
ايا تو ميتواني جهان را تغيير دهي؟
پسر نگاهي به سگ کرد و گفت :
کاری که من براي اين سگ ميکنم تمام جهانش را تغيير ميدهد
۱.۸k
۲۶ دی ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.