وقـتـیـ مـنـشـیـ شـرکـتـشـ بـودیـ...
وقـتـیـ مـنـشـیـ شـرکـتـشـ بـودیـ...
پارت²
جیمین:حسم بهت یه طرفس؟
ات:......
جیمین:پس حدسم درست بود حسم یه طرفس
ات:ن.نه نیست
جیمین:چی
ات:نه نیستش راسیتش...منم...منم بهت علاقه دارم(خجالت)
جیمین:واقعااا یعنی حاظری دوست دخترم بشی؟(ذوق)
ات:بله(ذوق و خجالت)
جیمین:یاااا بیبی ازم خجالت نکششش(کیوت)
ات:نمیشه(خجالت)
جیمین:میشه
ات:خب بسه دیگه(خجالت)
جیمین:(لبخند)
ات:من برم کلی کار ریخته رو سرم
جیمین:برو ولی ازت میخوام خجالتی نباشی پیشم
ات:باش(لبخند)
جیمین:آفرین بیبی(خندید)
ادمین:جیمین از روی ات بلند شد و ات هم از دفتر امد بیرون و دید جولیا با پوزخند نگاش میکنه
جولیا:چیشده؟....اممم بزار فکر کنم حتما اخراج شدی اوخی بمیرم برات اگه دنبال کار هستی برو بار اونجا یه خدمتکار میخوان...
ات:نه رئیس منو اخراج نکردن حالام با اجازتون من میرم به کارام برسم(خونسرد و رفت)
جولیا:چییی اخراجش نکرد باید برم پیش جیمین(زیر لب میگه)
جولیا:(بدون در زدن امد تو)
جیمین:هوییییی مگه اینجا طويله هست کلتو عین گاو میندازی پایین میای تو(داد)
جولیا:چرا اخراجش نکردی(داد)
جیمین:سر من داد نزن بعدم شرکت خودمه هر کاری بخوام میتونم کنم(عربده)
جولیا:جیمین تو باید اخراجش کنی(داد)
جیمین:(سیلی میزنه به جولیا)
جولیا:هق...هققق چرا منو...هق زدی
جیمین:چون حقته حالام گورتو گم کن
جولیا:(همینجوری که گریه میکرد دوید و رفت بیرون از شرکت)
جیمین:هوفففف روزمو کوفت کرد...بهتر برم بار یکم روحیم عوض بشه
(جیمین رفت بار)
جیمین:خواستم برم یجا بشینم که متوجه شدم یکی از پشتم دستشو گذاشته رو شونم برگشتم ببینم کیه که....دیدم ات هست
جیمین:ات تو اینجا چیکار میکنی؟
ات:من میدونم تو هر موقعه عصبی میشی میای بار برای همین گفتم منم کنارت باشم
جیمین:مرسی عزیزم تو چجوری امدی دنبالم من چرا نفهمیدم
ات:اینقدر ذهنت مشغول بود
جیمین:منطقیه
حمایت؟
پارت²
جیمین:حسم بهت یه طرفس؟
ات:......
جیمین:پس حدسم درست بود حسم یه طرفس
ات:ن.نه نیست
جیمین:چی
ات:نه نیستش راسیتش...منم...منم بهت علاقه دارم(خجالت)
جیمین:واقعااا یعنی حاظری دوست دخترم بشی؟(ذوق)
ات:بله(ذوق و خجالت)
جیمین:یاااا بیبی ازم خجالت نکششش(کیوت)
ات:نمیشه(خجالت)
جیمین:میشه
ات:خب بسه دیگه(خجالت)
جیمین:(لبخند)
ات:من برم کلی کار ریخته رو سرم
جیمین:برو ولی ازت میخوام خجالتی نباشی پیشم
ات:باش(لبخند)
جیمین:آفرین بیبی(خندید)
ادمین:جیمین از روی ات بلند شد و ات هم از دفتر امد بیرون و دید جولیا با پوزخند نگاش میکنه
جولیا:چیشده؟....اممم بزار فکر کنم حتما اخراج شدی اوخی بمیرم برات اگه دنبال کار هستی برو بار اونجا یه خدمتکار میخوان...
ات:نه رئیس منو اخراج نکردن حالام با اجازتون من میرم به کارام برسم(خونسرد و رفت)
جولیا:چییی اخراجش نکرد باید برم پیش جیمین(زیر لب میگه)
جولیا:(بدون در زدن امد تو)
جیمین:هوییییی مگه اینجا طويله هست کلتو عین گاو میندازی پایین میای تو(داد)
جولیا:چرا اخراجش نکردی(داد)
جیمین:سر من داد نزن بعدم شرکت خودمه هر کاری بخوام میتونم کنم(عربده)
جولیا:جیمین تو باید اخراجش کنی(داد)
جیمین:(سیلی میزنه به جولیا)
جولیا:هق...هققق چرا منو...هق زدی
جیمین:چون حقته حالام گورتو گم کن
جولیا:(همینجوری که گریه میکرد دوید و رفت بیرون از شرکت)
جیمین:هوفففف روزمو کوفت کرد...بهتر برم بار یکم روحیم عوض بشه
(جیمین رفت بار)
جیمین:خواستم برم یجا بشینم که متوجه شدم یکی از پشتم دستشو گذاشته رو شونم برگشتم ببینم کیه که....دیدم ات هست
جیمین:ات تو اینجا چیکار میکنی؟
ات:من میدونم تو هر موقعه عصبی میشی میای بار برای همین گفتم منم کنارت باشم
جیمین:مرسی عزیزم تو چجوری امدی دنبالم من چرا نفهمیدم
ات:اینقدر ذهنت مشغول بود
جیمین:منطقیه
حمایت؟
۴۶۳
۲۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.