مرغ مهاجر هیچ جا منزل ندارد

دنبال من می‌گردی و حاصل ندارد

موجی كه عاشق می‌شود ساحل ندارد

باید ببندم كوله‌بار رفتنم را

مرغ مهاجر هیچ‌جا منزل ندارد

من خام بودم، داغ دوری پخته‌ام كرد

عمری که پایت سوختم، قابل ندارد

من عاشقی كردم تو اما سرد گفتی:

از برف اگر آدم بسازی دل ندارد

باشد ولم كن با خودم تنها بمانم

دیوانه با دیوانه‌ها مشكل ندارد

وقتی که حقِ دل نداری، میهمانی

مهمان که جایی حق آب و گل ندارد

شاید به سرگردانی‌ام دنیا بخندد

موجی كه عاشق می‌شود ساحل ندارد
#مهدی_فرجی
دیدگاه ها (۵)

سرت که درد نمی آید از سوالاتم ؟مرا ببخش کـــه اینقدر بی مبال...

باید کمک کنی ، کمرم را شکسته اندبالم نمی دهند ، پرم را شکسته...

وقتی که شاعر حرف دارد آخر دنیاست

تماشا کن

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط