یک هفته نگه داشته غمهای دلش را
یک هفته نگه داشته غمهای دلش را
تا لحظۀ دیدار پسر، تا شب جمعه
زیر بغل فاطمه را فضّه گرفته
با مریم و آسیه و حوّا شب جمعه
با قامت خم، چادر خاکی، رخ نیلی
تا صبح کند زمزمه برپا شب جمعه
پیراهن خونی شده بر دست بگیرد
آشفته شود عرش معلّا شب جمعه
مادر گرۀ معجر خود باز نموده
در لحظۀ بوسیدن رگها شب جمعه
آن موی به هم ریخته که در پس در سوخت
گردد ته گودال هویدا شب جمعه
این بوسه کجا! بوسۀ گودال کجا و
یادی کند از زینب تنها شب جمعه
تا لحظۀ دیدار پسر، تا شب جمعه
زیر بغل فاطمه را فضّه گرفته
با مریم و آسیه و حوّا شب جمعه
با قامت خم، چادر خاکی، رخ نیلی
تا صبح کند زمزمه برپا شب جمعه
پیراهن خونی شده بر دست بگیرد
آشفته شود عرش معلّا شب جمعه
مادر گرۀ معجر خود باز نموده
در لحظۀ بوسیدن رگها شب جمعه
آن موی به هم ریخته که در پس در سوخت
گردد ته گودال هویدا شب جمعه
این بوسه کجا! بوسۀ گودال کجا و
یادی کند از زینب تنها شب جمعه
۷.۷k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.