ادامه ی تکپارتیه جیمین
رو باند پیچی کنم
وقتی خدمتکار رفت صدای جیغ اومد
رفتم داخل دیدم ا.ت داره گریه میکنه و خدمتکار هم کارش رو انجام میده
رفتم به خدمتکار گفتم
+ برو بیرون
- ارباب لطفاً کتکش نزنید با این کارتون ممکن بود بمیرن
با اجازه
+ رفتم و تیکه لباس ها رو از زخم ا.ت کنار زدم
خیلی بد سوخته بود به خودم لعنت فرستادم ( لعنت بر دشمنات جیمین جان)
ازون روز به بعد ا.ت باهام حرف نمیزنه
خواستم خوشحالش کنم
رفتم براش یه دسته گل خریدم و به سمت اتاق رفتم
ا.ت وقتی گل هارو گرفت خیلی خوشحال شد
و این بود شروع یک کیس
و زندگی جدید
میدونم ریدم ولی خب ♡
وقتی خدمتکار رفت صدای جیغ اومد
رفتم داخل دیدم ا.ت داره گریه میکنه و خدمتکار هم کارش رو انجام میده
رفتم به خدمتکار گفتم
+ برو بیرون
- ارباب لطفاً کتکش نزنید با این کارتون ممکن بود بمیرن
با اجازه
+ رفتم و تیکه لباس ها رو از زخم ا.ت کنار زدم
خیلی بد سوخته بود به خودم لعنت فرستادم ( لعنت بر دشمنات جیمین جان)
ازون روز به بعد ا.ت باهام حرف نمیزنه
خواستم خوشحالش کنم
رفتم براش یه دسته گل خریدم و به سمت اتاق رفتم
ا.ت وقتی گل هارو گرفت خیلی خوشحال شد
و این بود شروع یک کیس
و زندگی جدید
میدونم ریدم ولی خب ♡
۵.۶k
۰۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.