✨🦋✨
✨🦋✨
{عشقم بادیگارده}
[part7]
- باشه من میمونم خونه استراحت میکنم با راننده برو و بیا
+ باشه ....... اییییی
- حالت خوبه ؟ ببینم
+ اییییی دست نزن خیلی درد میکنه
ویو لوکاس
براید استایل بغلش کردم از پله ها رفتم پایین و لینا رو گذاشتم توی ماشین بادیگارد ها رو صدا زدم و با لینا فرستادم ولی خب هنوز استرس داشتم
§پرش مکانی§
ویو لینا
وقتی رسیدم به بیمارستان رفتم داخل عکس گرفتم و بردم پیش دکتر
دکتر : چیزی نشده فقط ضربه دیده اینم که به اندازه ی سه هفته توی کچ میمونه و بعد دوباره بیا که کچ رو باز کنیم
+ چشم خیلی ممنون
دکتر : از اینطرف برید که دستتون رو کچ بگیرن
∆پرش زمانی∆
دستم توی کچ بود ولی خب از طرفی دوست دارم برم جان رو ببینم ولی لوکاس دعوام میکنه که تنهایی رفتم عیبی نداره راننده و به بادیگارد باهامه
(زینگ زینگ)
٪ الو لینا کجایی پس
+ دارم راه میوفته جیزی نمونده
٪ باشه عیبی ندارد جان هم دیر کرده زنگ زدم اونم داره میاد
+ باشه پس
٪منتظرم
+ فعلا
∆پرش زمانی∆
ویو لینا
وقتی رسیدم یه رستوران معروف قشنگ بود دیدم لارا با یه پسر جذاب کنارش برای لارا دستی تکونی دادم که لارا دویید سمتم
٪چرا تو این جوری هستی؟
+ چجوری؟ آها دستم تازه از بیمارستان اومدم خوردم زمین
[علامت جان ÷]
÷ حالت خوبه استراحت میکردی خب
+ چـ چی؟
٪ آها راستی لینا جان،جان لینا
+ خوشبختم
÷ همچنین بیا بشین زیاد سر پا نباش
+ اوکی مرسی
٪ خب چی سفارش بدیم؟
∆پرش زمانی به وقتی که سفارش ها رو اوردن∆
و...
#ادامه_دارد...
{عشقم بادیگارده}
[part7]
- باشه من میمونم خونه استراحت میکنم با راننده برو و بیا
+ باشه ....... اییییی
- حالت خوبه ؟ ببینم
+ اییییی دست نزن خیلی درد میکنه
ویو لوکاس
براید استایل بغلش کردم از پله ها رفتم پایین و لینا رو گذاشتم توی ماشین بادیگارد ها رو صدا زدم و با لینا فرستادم ولی خب هنوز استرس داشتم
§پرش مکانی§
ویو لینا
وقتی رسیدم به بیمارستان رفتم داخل عکس گرفتم و بردم پیش دکتر
دکتر : چیزی نشده فقط ضربه دیده اینم که به اندازه ی سه هفته توی کچ میمونه و بعد دوباره بیا که کچ رو باز کنیم
+ چشم خیلی ممنون
دکتر : از اینطرف برید که دستتون رو کچ بگیرن
∆پرش زمانی∆
دستم توی کچ بود ولی خب از طرفی دوست دارم برم جان رو ببینم ولی لوکاس دعوام میکنه که تنهایی رفتم عیبی نداره راننده و به بادیگارد باهامه
(زینگ زینگ)
٪ الو لینا کجایی پس
+ دارم راه میوفته جیزی نمونده
٪ باشه عیبی ندارد جان هم دیر کرده زنگ زدم اونم داره میاد
+ باشه پس
٪منتظرم
+ فعلا
∆پرش زمانی∆
ویو لینا
وقتی رسیدم یه رستوران معروف قشنگ بود دیدم لارا با یه پسر جذاب کنارش برای لارا دستی تکونی دادم که لارا دویید سمتم
٪چرا تو این جوری هستی؟
+ چجوری؟ آها دستم تازه از بیمارستان اومدم خوردم زمین
[علامت جان ÷]
÷ حالت خوبه استراحت میکردی خب
+ چـ چی؟
٪ آها راستی لینا جان،جان لینا
+ خوشبختم
÷ همچنین بیا بشین زیاد سر پا نباش
+ اوکی مرسی
٪ خب چی سفارش بدیم؟
∆پرش زمانی به وقتی که سفارش ها رو اوردن∆
و...
#ادامه_دارد...
۴۶۵
۲۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.