از چه می آیی

از چه می آیی
ای برف؟

گرچه عُشّاقِ تو از آمدنت خوشحالند

لیک "بازیچه ی دست" همه شان خواهی شد


آخرِ قصه ولی بر تنِ تو میماند
"ردّ‌ِ پاهای" کسانی که تو را بوسیدند
.

پشت بامِ دلم از برف، زیاد است رفیق
چه برآرَم به زبان؟ حرف زیاد است رفیق


#آرمان
دیدگاه ها (۴)

‌دور از گزند و تیررس رعد و برق و بادوز معبر قوافل ایام رهگذر...

نی با تو دمی نشستنم سامانستنی بیتو دمی زیستنم امکانستاندیشه ...

‏إنَّ عیْنَیْکِ هُمَا ما کَتَبَ اللهُ علیَّا‏فاترکینی نائماً...

‌به من بگو چگونه من جوان شومبگو چگونه این جهان شود بگو چگونه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط