دیشب دل ما باز به دنبال شما رفت

دیشب دل ما باز به دنــبال شما رفت
دل رفت به جایی که ندانم به کجا رفت

دیـشب سر شب بودکه تا یاد تو سر زد
اشکم به زمین آمد و آهم به هوا رفت

دل تا سرکـــوی تو رساندیم به ناگاه
مرغ از قفسش پر زد و بی چون و چرا رفت

بیتی ز نجیبانه چشــمان تو گفتیم
مکتوب جدا پر زد و محبوب جدا رفت

تا در خط مـیگون لبت رفت قـنوتی
در گوشه محراب نـمازم به قضا رفت

یک عالمه بیت و غزل و شعر و کلامم
یک قافله سرمایه ز اندیشه ی ما رفت..


مولانا


‌ ┅═•❃❤️❃•═┅
دیدگاه ها (۱)

ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﺯﻧﻢ ﺑﺮ ﻏﻢ، ﻏﻢ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻦﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﺩ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ...

آدمیزاد است دیگر، دوست دارد دق کند گاه گاهی گوشه ای بنشیند و...

من پر از حرفم اگر همصحبتے پیدا شودآشنــایے در دیــار ِغـــرب...

بر هم زدم اين بار پريشانى خود را عاشق شدنِ از سر نادانى خود ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط