یکی بود یکی نبوووود
یکی بود یکی نبوووود
یه روز یه بچه 8 ساله با یه بچه 9 ساله میرن پیش مادر بزرگشون،میگن مامی بزرگ:
پدر و مادر چجوری بچه دار میشن؟
مادر بزرگه: ( ای تو روحتون،،من چی بگم به شما آخه؟) !!!!!!!!!!!!!
نگاه کنید عسلای من...
فک کنید رو تیر چراغ برق یه کلاغ باشه،فردا یه کلاغ دیگه میاد پیشش میشن دوتا کلاغ،پس فردا 3تا!!!
8ساله هه یه نگاهی به 9 ساله ه میکنه میگه:
ب نظرت واقعیتو بهش بگیم یا بذاریم با همین طرز فکر بمیره؟؟؟؟
یه روز یه بچه 8 ساله با یه بچه 9 ساله میرن پیش مادر بزرگشون،میگن مامی بزرگ:
پدر و مادر چجوری بچه دار میشن؟
مادر بزرگه: ( ای تو روحتون،،من چی بگم به شما آخه؟) !!!!!!!!!!!!!
نگاه کنید عسلای من...
فک کنید رو تیر چراغ برق یه کلاغ باشه،فردا یه کلاغ دیگه میاد پیشش میشن دوتا کلاغ،پس فردا 3تا!!!
8ساله هه یه نگاهی به 9 ساله ه میکنه میگه:
ب نظرت واقعیتو بهش بگیم یا بذاریم با همین طرز فکر بمیره؟؟؟؟
۸.۴k
۲۵ مرداد ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.