يه روز عدد 10 مهموني ميگيره همه عددارو دعوت ميکنه 0,1,2,3
يه روز عدد 10 مهموني ميگيره همه عددارو دعوت ميکنه 0,1,2,3,4,5,6,7,9 به جز عدد 8 چون از عدد 8 اصن خوشش نمي يومد. خلاصه شب مهموني ميرسه و عدد 10 مياد ببينه مهمونا چيزي کم ندارن که يهو چشمش ميوفته ميبينه عدد 8 داره وسط مهمونا ميرقصه. مياد وسط و يکي ميخوابونه زير گوش 8 ميگه کي تورو دعوت کرده؟مگه من نگفتم تو حق نداري بياي؟ عدد 8 همينطوري که اشک تو چشماش جمع شده بود با بغض عدد 10 رو بغل کرد و گفت:من صفرم دستمال بستم دوره کمرم واستون عربي برقصم... . . . نتيجه اخلاقي:بياييد زود قضاوت نکنيم.
۱.۴k
۲۳ بهمن ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.