جرقه عشق پارت ۱۵
از تو بغلش اومدم بیرون اونم چونمو گرفت و مالیدش کوک:خوب بریم من:آره بریم بعد زنگ آخر شد و رفتیم خونه کوک:سوفیا یه دقیقه من:بله استاد بعد همه رفتن من موندم با جونگ کوک کوک:عشقم برو بیرون وایسا کار دارم یکم من:باشه کوک:جایی نریا من:باشه کوک:برو بعد رفتم بیرون منتظر موندم یهو یکی با ماشین اومد آشنا بود از ماشین پیاده شد اومد سمتم گفت سلام سوفیا منم جکسون عینکشو برداشت من:تویی عوضی چرا دست از سر من برنمیداری جکسون:سوفیا من هنوزم دوست دارم من:هه ولی تو برای من مردی مردی وقتی داشتی تو خونت با اون دختره کثافت باهم بودید باید فکر اینجاشو میکرد جکسون من دیگه نمیخوامت من یکی دیگرو دوست دارم جکسون:هااا پس بگو بخاطر اون اینجوری جلوم وایمیستی هانن من:آره حالا برو داشتم میرفتم که دستمو گرفت منو به خودش چسبوند بعد لباشو گذاشت رو لبام(اگر جونگ کوک ببینه بدن برای جکسون نمیزاره😂😂😂😂) بعد سریع ازش جدا شدم زدم تو صورتش من:عوضی چطور به خودت اجازه دادی منو ببوسی هاننن دادم رفت بالا بعد عقب میرفتم دیگه رفتم تو خیابون اصلا هواسم به ماشینا نبود فقط داد میزدم که یه ماشین از دور اومد سرعتش اونقدر نبود من انقدر گیج بودم که ماشین زد بهم و دیکه هیچی نفهمیدم
از زبون جونگ کوک
رفتم بیرون دیدم همه جمع شدن رفتم گفتم چی شده یکی اومد گفت استاد یکی از دخترا با یه پسره دعواش شد بعد اون رفت ماشین زد بهش من:چی رفتم دیدم سوفیاست بعد کیفم از دستم افتاد زمین و رفتم سمتش من:سوفیا بعد دوییدم رفتم سر و کلش خونی بود رفتم از رو زمین بلندش کردم من:سوفیا سوفیا چرا اینطوری شدی با کی دعوات شد اینحوری ماشین بهت زد من:جونگ کوک م م من خوبم کوک:خوبی داره از سر و کلت خون میاد یکی از بچه ها گفت من زنگ زدم اورژانس داره میاد من:سوفیا طاقت بیار نفس نفس میزد با کی دعوات شد اینطوری شدی سوفیا:ج جونگ کوک دو دو من:سوفیا حرف نزن سوفیا:من ب با دوست پسر س سابقم د دعوام شد ا الانم د در رفت من من:پیداش میکنم تو حرف نزن سوفیا:جونگ کوک اومد حرف بزنه بیهوش شد من:نه سوفیا سوفیا همون موقع آنبولانس اومد و منم گفتم همراهشم باهاشون رفتم دکترا جلوی خون و گرفتن دکتر:آقا آروم باشید هیچ نگران نباشید ما هرکاری بتونیم میکنیم براش من:ممنون بعد رسیدیم بیمارستان دیگه نزاشتن برم قلبم داشت میزد بیرون استرس داشتم یخ بودم حس میکردم یه تیکه از وجودمو دارن میکنن بعد چند دقیقه دکتر اومد من:آقای دکتر چی شد دکتر:شما همراهشی من:بله دکتر:صدمه جدی نخورده با اینکه از سرش خون اومده ولی ضربه اونجوری نخورده موچ دستش شکسته پس نگران نباشید من:الان حالش چطوره دکتر:تو اتاق عمله الان دیگه میاد بیرون من:بعد میتونم ببینمش دکتر:بله هر وقت اومد بیرون
از زبون جونگ کوک
رفتم بیرون دیدم همه جمع شدن رفتم گفتم چی شده یکی اومد گفت استاد یکی از دخترا با یه پسره دعواش شد بعد اون رفت ماشین زد بهش من:چی رفتم دیدم سوفیاست بعد کیفم از دستم افتاد زمین و رفتم سمتش من:سوفیا بعد دوییدم رفتم سر و کلش خونی بود رفتم از رو زمین بلندش کردم من:سوفیا سوفیا چرا اینطوری شدی با کی دعوات شد اینحوری ماشین بهت زد من:جونگ کوک م م من خوبم کوک:خوبی داره از سر و کلت خون میاد یکی از بچه ها گفت من زنگ زدم اورژانس داره میاد من:سوفیا طاقت بیار نفس نفس میزد با کی دعوات شد اینطوری شدی سوفیا:ج جونگ کوک دو دو من:سوفیا حرف نزن سوفیا:من ب با دوست پسر س سابقم د دعوام شد ا الانم د در رفت من من:پیداش میکنم تو حرف نزن سوفیا:جونگ کوک اومد حرف بزنه بیهوش شد من:نه سوفیا سوفیا همون موقع آنبولانس اومد و منم گفتم همراهشم باهاشون رفتم دکترا جلوی خون و گرفتن دکتر:آقا آروم باشید هیچ نگران نباشید ما هرکاری بتونیم میکنیم براش من:ممنون بعد رسیدیم بیمارستان دیگه نزاشتن برم قلبم داشت میزد بیرون استرس داشتم یخ بودم حس میکردم یه تیکه از وجودمو دارن میکنن بعد چند دقیقه دکتر اومد من:آقای دکتر چی شد دکتر:شما همراهشی من:بله دکتر:صدمه جدی نخورده با اینکه از سرش خون اومده ولی ضربه اونجوری نخورده موچ دستش شکسته پس نگران نباشید من:الان حالش چطوره دکتر:تو اتاق عمله الان دیگه میاد بیرون من:بعد میتونم ببینمش دکتر:بله هر وقت اومد بیرون
۱۸.۳k
۰۳ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.