بلک گرل ⚃ پارت ۴۲
بلک گرل ⚃ پارت ۴۲
゚・*:.。*:゚・♡・゚:*。.:*・゚♡・゚:*。.:*・゚♡・゚:*。.:*・゚♡・゚:*。.:*・゚
اما : پشت صحنه ؟
توکا : اره ، تا به حال داستان کارخونه ی متروکه رو شنیدین ؟
یوزوها: نه
توکا : خب بشینید که وقت داستانه 😈
(داستان کارخونه متروکه ساخت ذهن وی میباشد 🗿خودم ساختمش)
༺ مردی به اسم جیسون در کارخونه ای معروف کار میکرد ، با اینکه کار در کارخونه خیلی سخت بود ولی جیسون کادکردن د اونجا رو دوست داشت و ازش خسته نمیشد .
روزی بارونی که همه جا رو مِه گرفته بود جیسون راهیه کارخونه شده بود ، هوا داشت تاریک میشد ولی اون هیچ وقت نتونست کارخونه رو پیدا کنه و تو جنگل تاریک ناپدید شد .
پلیس هرچی دنبال جیسون گشت نتونست اون رو پیدا کنه ، بعد از اون ماجرا اتفاقایه عجیبی داخل کارخونه میوفتاد کارمندان کارخونه یکی یکی ناپدید میشدن چیزی نمیگذره که دولت تصمیم میگیره اون کارخونه رو منقضی کنه
ولی بازم بعد از اون ماجرا همیشه صداهایه عجیبی از کارخونه میومد.
افسانه ها میگه اگه همون شب که جیسون گم شده بری داخل جنگل میتونی کارخونه رو پیدا کنی و جیسون اونجا ست ولی دیگه هیچ وقت نمیتونی راه نجات رو پیدا کنی ༻
(میدانم داستان تخمی بود ولی بریم ادامه سناریو)
اما : چچ...چ...چه...
هینا: اوه😨
یوزوها: خوشمان اومد
سنجو: شو اینو براشون تعریف میکنه
توکا : یس 😈
سنجو: معرکه استتتتتتت
یوزوها: فقط چطوری میخای بترسونیمشون
توکا : خب خب شو این داستان و بلده (شو کنارشون نشسته) اون رو که میفرستیم کنار پسرا یکم که حرف زدن شو شروع میکنه داشتانو تعریف میکنه ما هم میریم کارخونه رو آماده میکنیم 😈
اما : کک...کارخونههههههههههههههه!!!
。.•*¨*•♬✧✧♬•*¨*•.。。.•*¨*•♬✧✧♬•*¨*•.。。.•*¨*•♬✧✧♬•*¨*•.。。.•*
تا پارت بعدی فسیل شین 🗿👍
دستوم درد موکونه ಥ‿ಥ
゚・*:.。*:゚・♡・゚:*。.:*・゚♡・゚:*。.:*・゚♡・゚:*。.:*・゚♡・゚:*。.:*・゚
اما : پشت صحنه ؟
توکا : اره ، تا به حال داستان کارخونه ی متروکه رو شنیدین ؟
یوزوها: نه
توکا : خب بشینید که وقت داستانه 😈
(داستان کارخونه متروکه ساخت ذهن وی میباشد 🗿خودم ساختمش)
༺ مردی به اسم جیسون در کارخونه ای معروف کار میکرد ، با اینکه کار در کارخونه خیلی سخت بود ولی جیسون کادکردن د اونجا رو دوست داشت و ازش خسته نمیشد .
روزی بارونی که همه جا رو مِه گرفته بود جیسون راهیه کارخونه شده بود ، هوا داشت تاریک میشد ولی اون هیچ وقت نتونست کارخونه رو پیدا کنه و تو جنگل تاریک ناپدید شد .
پلیس هرچی دنبال جیسون گشت نتونست اون رو پیدا کنه ، بعد از اون ماجرا اتفاقایه عجیبی داخل کارخونه میوفتاد کارمندان کارخونه یکی یکی ناپدید میشدن چیزی نمیگذره که دولت تصمیم میگیره اون کارخونه رو منقضی کنه
ولی بازم بعد از اون ماجرا همیشه صداهایه عجیبی از کارخونه میومد.
افسانه ها میگه اگه همون شب که جیسون گم شده بری داخل جنگل میتونی کارخونه رو پیدا کنی و جیسون اونجا ست ولی دیگه هیچ وقت نمیتونی راه نجات رو پیدا کنی ༻
(میدانم داستان تخمی بود ولی بریم ادامه سناریو)
اما : چچ...چ...چه...
هینا: اوه😨
یوزوها: خوشمان اومد
سنجو: شو اینو براشون تعریف میکنه
توکا : یس 😈
سنجو: معرکه استتتتتتت
یوزوها: فقط چطوری میخای بترسونیمشون
توکا : خب خب شو این داستان و بلده (شو کنارشون نشسته) اون رو که میفرستیم کنار پسرا یکم که حرف زدن شو شروع میکنه داشتانو تعریف میکنه ما هم میریم کارخونه رو آماده میکنیم 😈
اما : کک...کارخونههههههههههههههه!!!
。.•*¨*•♬✧✧♬•*¨*•.。。.•*¨*•♬✧✧♬•*¨*•.。。.•*¨*•♬✧✧♬•*¨*•.。。.•*
تا پارت بعدی فسیل شین 🗿👍
دستوم درد موکونه ಥ‿ಥ
۹۸۷
۱۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.