بسم رب الشهدا و الصدیقین
بسم رب الشهدا و الصدیقین
از خواب پریدم کسی داشت بلند بلند گریه می کرد! ...
رفتم توی راهرو حدس می زدم عبدالحسین بیدار است و دارد دعایی می خواند وقتی فهمیدم خواب است اولش ترسیدم بعد که دقت کردم دیدم دارد با حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیه) حرف می زند.
حرف نمی زد ناله می کرد و درد و دل اسم دوستان شهیدش را می برد مثل مادری که جوانش مرده باشد به سینه می زد و تو های و هوی گریه می نالید: اونا همه رفتن مادر جان پس کی نوبت من می شه؟ آخه من باید چه کار کنم؟...
برگرفته از کتاب سالکان ملک اعظم 2 «منزل برونسی»
شادی روح شهدا امام شهدا صلوات
http://line.me/ti/p/%40yck0500m
لینک کانال مون در تلگرام
https://telegram.me/shahid313gomnam
التماس دعا
#شهدا
از خواب پریدم کسی داشت بلند بلند گریه می کرد! ...
رفتم توی راهرو حدس می زدم عبدالحسین بیدار است و دارد دعایی می خواند وقتی فهمیدم خواب است اولش ترسیدم بعد که دقت کردم دیدم دارد با حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیه) حرف می زند.
حرف نمی زد ناله می کرد و درد و دل اسم دوستان شهیدش را می برد مثل مادری که جوانش مرده باشد به سینه می زد و تو های و هوی گریه می نالید: اونا همه رفتن مادر جان پس کی نوبت من می شه؟ آخه من باید چه کار کنم؟...
برگرفته از کتاب سالکان ملک اعظم 2 «منزل برونسی»
شادی روح شهدا امام شهدا صلوات
http://line.me/ti/p/%40yck0500m
لینک کانال مون در تلگرام
https://telegram.me/shahid313gomnam
التماس دعا
#شهدا
۱.۹k
۲۹ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.