تاریکی. شبی مطلق. باد به احترام تاریکی، حرکت خود را متوقف
تاریکی. شبی مطلق. باد به احترام تاریکی، حرکت خود را متوقف کرده و در چشمان سیاه شب خیره شده است. دستش را دراز میکند تا شب را با وجود تاریکش در قالب خود به آرامش دعوت کند. شب، اما ایستاده و خیره به آسمان، به باد پوزخند میزند. آخرش مقامش و بزرگی خود را خیلی بیشتر از نسیمی میداند که کاری جز تکان دادن درختان ندارد. به باد اما خیلی بد برمیخورد. عصبی میشود و تبدیل به طوفان میشود. تصمیم میگیرد که قدرت خود را به شب و تاریکی ترسناکش نشان دهد. طوفان؛ طوفانی سهمگین، جوری که درختان و ابرها، چنان به حرکت درمیآیند که گویی انگار، قرار است دور کره زمین به چرخش درآیند. حیوانات زوزه میکشند و دنبال سرپناهی برای خود میگردند. شب به اشتباه خود پی برده است؛ باد همچنان که میتواند لطیف باشد همانند نسیمی بهاری، میتواند همه موجودات را در شب و تاریکی، در هم آمیزد. و من؛ ایستاده در گوشهای، به سایه تاریک و مطلقوار خود خیره شدهام.
چقدر عجیب و سنگینه، جایی که میگه:
به زوال زیبای گلها در گلدان.
14030416
چقدر عجیب و سنگینه، جایی که میگه:
به زوال زیبای گلها در گلدان.
14030416
۷۹.۵k
۱۶ تیر ۱۴۰۳