خواستم از غم دنیا ننویسم که نشد

خواستم از غَـــم دنیا ننویســـــم که نَشُد
از غَم و ظُلمت شبهـــــا ننویســم که نَشُد

یوسف از چـــــاه دَرآمد که به زنِــــدان برود
یا از احـــــوال زُلیخا ننویســـــم که نَشُد

برسرسفره ی هردل که نشستم خون بود
خواستم از دِل رســـــوا ننویسم که نَشُد

آفتی زَد به گلستــــــان و پَرپَر گُـل سرخ
باغبان این هَمه تنهــــــا ننویسم که نَشُد

آرزوها همه چون مُرغ مهاجِــــــر شده اند
خواستَم از اگر ـ امـــــــا ننویسم که نَشُد

فــــال ما فال خوشی نیست بیا باور کن
نا امید از غَـــــم فردا ننویســــم که نَشُد..✌ ️❤ ️
‌ ‎‌‌‌
دیدگاه ها (۴)

‌🗯 هوشنگ ابتهاج مستقل ترین زن جهان هم که باشی،وقت هایی هست ...

⠀دکترا گفتن ۳ روز دیگه بیشتر زنده نمیمونه...هرکاری از دستم ب...

آدم ها را می بخشم...نه به خاطر اینکه ساده هستم..نه به خاطر ا...

مرد را دردی اگر باشد، خوش استدرد بی دردی علاجش آتش است #مجذو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط