عاشقانه
چه زیبا ، تشنه در راهی نشستن
دو چشمان جز به روی یار بستن
چه زیبا می شود ، در بین گلها
قناری دیدن و از خود گسستن
جهانی را نهاده در برِ دوست
هزاران سرو سر در هم شکستن
به راهش تا سحر شمعی فروزان
زِ شوق روی او از غُصّه جستن
سحر می آید و بس غنچه روید
به صبحِ صادقی بر دشت رفتن
دو چشمان جز به روی یار بستن
چه زیبا می شود ، در بین گلها
قناری دیدن و از خود گسستن
جهانی را نهاده در برِ دوست
هزاران سرو سر در هم شکستن
به راهش تا سحر شمعی فروزان
زِ شوق روی او از غُصّه جستن
سحر می آید و بس غنچه روید
به صبحِ صادقی بر دشت رفتن
۵.۵k
۲۴ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.