حوس عشق پارت ۲۴
بعد از هم جدا شدیم و دسته منو گرفت بلندم کرد نشیتیم رو تخت دوباره کوک:چیکار کنم که بیشتر بخندی من:نمیدونم جونگ کوک یکم فکر کرد کوک:آهان بعد دستمو گرفت برد بیرون من:کجا دیدم جین رو مبل نشسته پشت به ما کوک:هیششششش بعد جونگ کوکم دسته منو گرفته بود رفتیم پشت مبل کوک:آهان بعد جونگ کوک دستمو گرفت یه پارچه سفید گنده برداشت بعد رفت یواشکی برق خونه رو کلا خاموش کرد یه ملافه سفید انداخت رو خودش من:جونگ کوک کجایی کوک:اینجا من:بخدا جین میشاشه به خودش کوک:همینو میخوام چون میدونم میشه یه ملافه مشکیم بود داد به من کوک:اینو تو بنداز(میرارو ازرائیل فرض میکنه 😐😂😂😂😂😂) من:خیله خوب بعد انداختم رفتم جلو جونگ کوک همه جا تاریک ولی بازم میدیدم شبی ازرائیل و جن کوک:میبینی جلوتو من:یکم بعد چراغام خاموش بود جینم ترسیده بود رفتیم بیرون یواشکی من داشتم میوفتادم جونگ کوک گرفتم کوک:مواظب باش من:باشه بعد یواشکی مثل روح و ازرائیل راه میرفتیم من اینه فشنگ از کنار جین رد شدم جین:کی بود (کرم درونشونه😐😂😂🤣🤣) بعد جونگ کوک دست به کار شد یواش رفت طرف جین پشت سرش (اگه سکته نکرد😐😂😂🤣🤣جووونه نکنید😐😂😂🤣🤣) و بعد سیخ وایساد زد رو شونه جین بعد نشست دوباره رو زمین شمع هم نداشت من راه میرفتیم یهو خوردم تو دیوار جونگ کوک فهمید ولی کاری نکرد بعد جین برگشت یهو جونگ کوک اومد روبه روش خودشو شبی روح کرد قشنگ بعد منم از اونور اومدم جین قشنگ یه جیغ زد بعد در رفت همه اومدن جونگ کوک میدویید دنبالش منم رفتم جلو جین شبی ازرائیلا قشنگ صدامم میزون و اروم من:با من بیا اون دنیا حال میده ها جین:نه من هنوز جوونم نمیام همون موقع جونگ کوک پشتش ظاهر شد یدونه زد رو شونش جین یه داد زد و بعد قش کرد با یه لبخند ملیح(و جین که رحمت خدا بر او باد☺💔🙏😂😂😂) من:خوش اومدی بعد رفتم سمت جونگ کوک بعد جونگ کوک اون ملافه سفید و از رو صورتش برداشت منم مال خودمو کشیدم پایین کوک:قش کرد بعد دوییدیم رفتیم تو اتاق تاریک بود پیریز برق و وصل کردیم بعد رفتیم تو اتاق داشتیم میمردیم از خنده (جینو همونجا ول کردید😐😂😂🤣🤣) بعد رفتیم بیرون خودمونو زدیم به اون راه و رفتیم بیرون من هنوز خنده رو داشتم ولی نگه داشتم و جدی شدم جونگ کوکم همینطور دیدیم همه دور جین جمع شدن من که به جونگ کوک چسبیده بودم و اون یه دستمو گرفته بود منم بالای موچ دستشو گرفتم سرمو گرفتم اونور جونگ کوکم همینطور سمت من داشتیم میخندیدیم کوک:حال کردی چه خندوندمت من:آره دارم میترکم بعد جدی شدیم رفتیم کوک:چی شده عه چرا جین رو زمینه (من تو رو 😐😊😂🤣😂) تهیونگ:مگه نفهمیدید برقا رفته بود کوک:ما خواب بودیم بعد رفتم در گوشه جونگ کوک من:آره اروا عمه شیکمت کوک:نخندون
۶۵.۵k
۱۴ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.