"هرکسی عاشق شود، کارش، به عصیان می کشد
"هرکسی عاشق شود، کارش، به عصیان می کشد
عشق، آدم های ترسو را، به میدان می کشد "*
عاشقی، بازی ندارد با کسی، در این جهان
روی هرچه، جز خودش، یک خط بطلان می کشد
ابر باران زای باغ سبز را، عشق است که
همره باد پریشان، تا بیابان می کشد
کشتی آرام خوابیده، به بندر را ببین
عشق، تا آنسوی دریا، قلب طوفان می کشد
می نهد، بر گردنت یک بند، شاید: تار مو
با همین یک تار مو، تا خط پایان می کشد
چشمه ای از عشق، سییبی بود، در باغ خدا
عشق، عصیان کرد و آدم، بار جبران می کشد
آدمی، عاشق شد و سیب خدا، افسانه بود
هرکسی، عاشق شود، کارش به عصیان می کشد
عشق، آدم های ترسو را، به میدان می کشد "*
عاشقی، بازی ندارد با کسی، در این جهان
روی هرچه، جز خودش، یک خط بطلان می کشد
ابر باران زای باغ سبز را، عشق است که
همره باد پریشان، تا بیابان می کشد
کشتی آرام خوابیده، به بندر را ببین
عشق، تا آنسوی دریا، قلب طوفان می کشد
می نهد، بر گردنت یک بند، شاید: تار مو
با همین یک تار مو، تا خط پایان می کشد
چشمه ای از عشق، سییبی بود، در باغ خدا
عشق، عصیان کرد و آدم، بار جبران می کشد
آدمی، عاشق شد و سیب خدا، افسانه بود
هرکسی، عاشق شود، کارش به عصیان می کشد
۲.۹k
۳۰ بهمن ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.