عاشقانه طبیعت گردی
بهار و از تو نوشتن شروع دلتنگی ست
چگونه پر بگشایم که بالِ من سنگی ست؟!
مرا ببوس که زیباترین شوم با تو
اگر چه قحطی آغوشِ عشق و یکرنگی ست
شبیه آهوی رم کرده می دَوَم تا تو
فرارم از دلِ روباه و چنگ نیرنگی ست
چراغِ خانه ی دل را شکسته طوفانت
هنوز کشتیِ عشق از نگاهِ تو جنگی ست ؟
کبوترانِ دلم را به حیله پر دادی
برای ِ رومیِ رومم ، دلت پر از زنگی ست
چه آرزوی محالی به روز آزادی
نفس گرفته و راهی هزار فرسنگیست
مگر که فاصله ها را به خنده برداری
وگرنه این همه حسرت شروعِ دلتنگی ست...
چگونه پر بگشایم که بالِ من سنگی ست؟!
مرا ببوس که زیباترین شوم با تو
اگر چه قحطی آغوشِ عشق و یکرنگی ست
شبیه آهوی رم کرده می دَوَم تا تو
فرارم از دلِ روباه و چنگ نیرنگی ست
چراغِ خانه ی دل را شکسته طوفانت
هنوز کشتیِ عشق از نگاهِ تو جنگی ست ؟
کبوترانِ دلم را به حیله پر دادی
برای ِ رومیِ رومم ، دلت پر از زنگی ست
چه آرزوی محالی به روز آزادی
نفس گرفته و راهی هزار فرسنگیست
مگر که فاصله ها را به خنده برداری
وگرنه این همه حسرت شروعِ دلتنگی ست...
۱۱.۰k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲