پارت پنجاه و هشت
پارت پنجاه و هشت
تو ماشین بودیم از پاسگاه بر میگشتیم
نیما : عشقم میری لباس عوض کنی؟
آرام: آره منو بذار خونه برم لباس خوب بپوشم توام برو خونتون قلیون بیار
ملینا گفت میرن خونه شما یه ماشینه بریم
ملینا و هادی و ور وسایلارو بیار
بعد بیا دنبالم
نیما : رو چشم
آرام: فدای اون چشمات
نیما : خدانکنهه جوجه
....
رسیدیم خونه
مامان ویدا : سلام
آرام: سلام مامانی
ویدا : خو پلیس چی گفت ؟
بهوش اومده کامیار
شنبه هم دادگاه داریم
ویدا : خب خداروشکر ایشالا به خیر
آرام: مامان میشه یه خواهشی کنم
ویدا : بگو ببینم
آرام: مامان ملینا و نامزدش و نیما میرن ارم
ملینا میگه توام بیا
میشه منم باهاشون برم ؟
ویدا : نه نیما اونجاس نمیشه
آرام: مامان تورو خدا
تو که میدونی دوسش دارم و قراره دیگ ازدواج کنیم
ملینا و آقا هادی ام هستن تنها نیستیم که
تورو خدا
ویدا : باشه
آرام: مرسی مامان
بیاا بغلم
ویدا : فداتشم مراقب خودت باش
آرام: چشم
..
تو ماشین بودیم از پاسگاه بر میگشتیم
نیما : عشقم میری لباس عوض کنی؟
آرام: آره منو بذار خونه برم لباس خوب بپوشم توام برو خونتون قلیون بیار
ملینا گفت میرن خونه شما یه ماشینه بریم
ملینا و هادی و ور وسایلارو بیار
بعد بیا دنبالم
نیما : رو چشم
آرام: فدای اون چشمات
نیما : خدانکنهه جوجه
....
رسیدیم خونه
مامان ویدا : سلام
آرام: سلام مامانی
ویدا : خو پلیس چی گفت ؟
بهوش اومده کامیار
شنبه هم دادگاه داریم
ویدا : خب خداروشکر ایشالا به خیر
آرام: مامان میشه یه خواهشی کنم
ویدا : بگو ببینم
آرام: مامان ملینا و نامزدش و نیما میرن ارم
ملینا میگه توام بیا
میشه منم باهاشون برم ؟
ویدا : نه نیما اونجاس نمیشه
آرام: مامان تورو خدا
تو که میدونی دوسش دارم و قراره دیگ ازدواج کنیم
ملینا و آقا هادی ام هستن تنها نیستیم که
تورو خدا
ویدا : باشه
آرام: مرسی مامان
بیاا بغلم
ویدا : فداتشم مراقب خودت باش
آرام: چشم
..
۵.۲k
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.