حوس عشق پارت آخر بخش اول
کوک:میرا ببخشید دسته خودم نبود الان برات قرص میارم رفت شلوارشو پوشید و برام قرص آورد با آب دستام از شدت درد زیاد میلرزید تا نصفه آب و خوردم همون موقع پاچیدم تو صورت جونگ کوک کوک:چرا من:چون داشتم زیرت جون میدادم الان اصلا نمیتونم راه برم یا تکون بخورم کوک:الهی بمیرم برات ببخشید عشقم دسته خودم نبود حقم بود اون آبه من:داشتی میکشتیم 😭😭😭😭 کوک:خیله خوب گربه نکن تو اگه بمیری منم میمیرم عشقم خانومه خودم مطمئنم تا فردا صبح خوب میشه من:آره ولی من تا فردا صبح خوابم نمیبره پام بدجور سره 😭😭😭😭 کوک:گریه نکن گریم میگیره متنفرم از این که بخاطر کار من گریه میکنی منو گرفته بود بعد سرمو رو سینش گذاشت آروم قشنگ خوابوندم تو بغلش بودم همون شروع کرد به خوندن برام تا آروم شمو گریه نکنم همون موقع شروع کرد به خوندن با اون صدای بی نقص و فوق العادش آروم میشدم صداش باعث میشد دردمو فراموش کنم یه لبخند زد تو بغلش بودم روبه رو هم بودیم یه دستش که رو کمرم بود و کمرمو ندازش میکرد دستمو رو بالشت گذاشت یه دستشو برد سمت صورتم اشکامو پاک میکرد و آهنگ و میخوند(کاش مام یکیو داشتیم وقتی گریه میکنیم برامون آهنگ بخونه😭😭😭😭اما نداریم که جز جونگ کوک) آهنگو میخوند همینجوری برام (اینجا آهنگ nothing like us رو میخونه برا میرا من الان دارم گوش میدم میفهمم حسه میرارو😭😭😍) دستشو رو صورتم میمالید آروم دماغشو به نوک دماغم وصل کرد و بازم کمرمو نوازش میکرد منم شروع کردم به خوندن براش چشماشو بسته بود که با خوندن من چشماشو باز کرد و هماهنگ بودیم منم باهاش خوندم پام خوب شد بعد تموم شد کوک:صدات من:چیه بده کوک:عوضی بده هیچی صدا تو نمیشه چرا تا الان بهم نشون ندادی من:چون فکر میکردم خوشت نمیاد از یه طرفم خجالت میکشیدم کوک:بیخود فکر میکردی دومن مگه من دوست پسرت نبودم چرا خجالت میکشیدی من:من کلا خجالت میکشم کوک:بیخود الان زنمی و من با شنیدن صدات دیگه ولت نمیکنم و هروقت گفتم باید برام آهنگ بخونی فهمیدی من:باشه کوک:آفرین حالا بیا تو بغل شوهرت بخواب ببینم خوب شدی من:آره صدات خوبم کرد رفتم تو بغلش من:باشه شوهر جونم(خربزه گفتی زکی😐😂😂😂) رفتم تو بغلش دست و کمرمو نوازش میکرد دستمو رو سینش گذاشتم کوک:اوی نکن قلقلکم میاد 😂 من:دوست دارم بدن شوهر خودمه کوک:عهههه که اینطور بعد شروع کرد رفت سمت باسنم و باسنمو محکم گرفت و قلقلکش میداد من:وایی نه نکن 😂😂 کوک:چرا نکنم بدن زنه خودمه دوست دارم من:باشه باشه تو بردی اصلا بی حساب شدیم کوک:آفرین بعد سرشو برد زیر گلم پایین تر و اون قسمتو بوسید پتو رومون بود که خوابمون برد تو بغل هم صبح از خواب بیدار شدم چشمامو باز کردم دیدم جونگ کوک کنارم اینه خرگوش کوچولو ها خوابیده
۲۹.۱k
۲۲ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.