چشمهای تو عجب کهنه شرابی دارد

چشمهای تو عجب کهنه شرابی دارد
به تو وابسته شدن خانه خرابی دارد

تو که از حال دل ِ خسته‌ی من باخبری
بی تفاوت شدنت، سخت عذابی دارد

قصه‌ی عاشقی ما دو نفر آسان نیست
چون کویری‌ست که در سینه سرابی دارد

آخر از حسرت دیدار تو من میمیرم
عاشقی هم به خدا حق و حسابی دارد

مشکل از چشم من و دین و مسلمانی توست
عــشـق هم آیه و تفسـیر و کتابی دارد


#هخا_هاشمی
دیدگاه ها (۱)

گفتم کـه دلتنگم بیـا ای آنکه درمان منیگفتی کنارم هستی وهموار...

من زنم، با دردهای مانده بر دوش خودمشعر می‌گویم برای بغض خامو...

از تو آنی، دل دیوانه من غافل نیستاین که در سینه من هست تو ه...

صدایم کن در این باران، صدا را دوست میدارمتو باشی عاشقی در ای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط