"شایدمن زود باورت کردم" P⁶ (پارت اخر)
"شایدمنزودباورتکردم" P⁶ (پارت اخر)
"¹⁰سالبعد"
سوجین ـ پس اینطولی شد که دایی ملد؟(پس اینطوری شد که دایی مرد؟)
ات ـ اره دخترم..اولین عشقم..داییتو کشت..
سوجین ـ چه شکلی بودش؟ "با لحن بچهگونه"
ات ـ بیا عکسشو نشونت بدم..
سوجین ـ چه خوجگل بودد
ات ـ اوهوم"خنده"
سوجین ـ مامالی..این ملده اون ملده نیست؟(مامانی..این مرده اون مرده نیست؟) "اشاره به اونطرف"
(اینا الان توی پارکن)
ات ـ کیو میگـ..
اتویو
خودش بود..تهیونگ!
چقدر..جذابتر شده..هردومون با حالت شوک بهم نگاه میکردیم..
از نگاهش معلوم بود چقدر پشیمونه..
تو همین فکرا بودم که یه زن و بچه رفتن پیش تهیونگ..حتما زنو بچش بودن..
با تکون خوردنم از افکاراتم دور شدم..یونگسو با سه تا پشمک که توی دستش بود داشت نگاهم میکرد
برگشتم سمت تهیونگ..
اونم داشت منو نگاه میکرد..
چه سرنوشت عجیبی....
ولی..خوشحالم که هردومون زندگیمون خوبه..
-اگه میخوای از رنگین کمان لذت ببری، باید اول طوفان و ابر رو بپذیری!-
ـ
تامام شد..
چطور بود؟
"¹⁰سالبعد"
سوجین ـ پس اینطولی شد که دایی ملد؟(پس اینطوری شد که دایی مرد؟)
ات ـ اره دخترم..اولین عشقم..داییتو کشت..
سوجین ـ چه شکلی بودش؟ "با لحن بچهگونه"
ات ـ بیا عکسشو نشونت بدم..
سوجین ـ چه خوجگل بودد
ات ـ اوهوم"خنده"
سوجین ـ مامالی..این ملده اون ملده نیست؟(مامانی..این مرده اون مرده نیست؟) "اشاره به اونطرف"
(اینا الان توی پارکن)
ات ـ کیو میگـ..
اتویو
خودش بود..تهیونگ!
چقدر..جذابتر شده..هردومون با حالت شوک بهم نگاه میکردیم..
از نگاهش معلوم بود چقدر پشیمونه..
تو همین فکرا بودم که یه زن و بچه رفتن پیش تهیونگ..حتما زنو بچش بودن..
با تکون خوردنم از افکاراتم دور شدم..یونگسو با سه تا پشمک که توی دستش بود داشت نگاهم میکرد
برگشتم سمت تهیونگ..
اونم داشت منو نگاه میکرد..
چه سرنوشت عجیبی....
ولی..خوشحالم که هردومون زندگیمون خوبه..
-اگه میخوای از رنگین کمان لذت ببری، باید اول طوفان و ابر رو بپذیری!-
ـ
تامام شد..
چطور بود؟
۳.۹k
۱۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.