تک پارتی از کوک
امروز الکس اومده بود خونمون ( الکس دوست دانشگاهی ا.ت ) من امروز خیلی حال و حوصله نداشتم .
الکس اومد کنار ا.ت نشست و دستشو گذاشت رو ران ا.ت ، رو ران گربه کوچولوی من .
خون جلو چشمامو گرفت ، همینطوری نگاشون میکردم .
( علامت کوک : - ... الکس: # ... ا.ت: +)
-: پاشو ( یکم بلند گفتم )
#: جان ؟
-: کری ؟ گفتم پاشو !!
#: واسه چی ؟
-: مث اینکه زبون آدمیزاد حالیت نیست ...
از جام بلند شدم و رفتم سمتش و یقشو گرفتم :
-: همین الان از خونه ی من میری بیرون ، فهمیدی ؟
+: یااا کوک چی شده ؟
-: ا.ت ، تو یکی ساکت ، واسه تو یکی هم دارم !
+: یااا کوک چت شده ، من چیکار کردم ؟
-: هیشششش
الکسو بردم دم در و هولش دادم رو پله ها
-: دیگه اینورا پیدات نشه .
و درو محکم بستم .
+: کوک میشه بگی چی شد یهو ؟
-: مث اینکه شما هم همچین بدت نمیاد
+: از چی ؟
-:ا.ت دیوونم نکن ، خودتو نزن به اون راه
+: به جان خودم نمیدونممممم
-: ا.ت اون دستشو گذاشته بود رو رانت
+: کوووووک از این غیرتی بازیات بدم میاد ، آخه این چیه که باید ناراحت شی
-: ناراحتی نداره ! اون به عشقم دست زد ، اون حق نداره بهت دست بزنه
+: ( ناخدا آگاه لبخندی رو لباش میشینه )
-: هیچ کس حق نداره بهت نزدیک شه ، فهمیدی ؟
+: باشه ، قبوله ، بازم تو بردی
-: بعله که من میبرم
.
.
.
.
.
.
لایک و کامنت فراموش نشه.
اگه حمایت شه بیشتر میزارم و درخواستی هم قبول میکنم:))♡
الکس اومد کنار ا.ت نشست و دستشو گذاشت رو ران ا.ت ، رو ران گربه کوچولوی من .
خون جلو چشمامو گرفت ، همینطوری نگاشون میکردم .
( علامت کوک : - ... الکس: # ... ا.ت: +)
-: پاشو ( یکم بلند گفتم )
#: جان ؟
-: کری ؟ گفتم پاشو !!
#: واسه چی ؟
-: مث اینکه زبون آدمیزاد حالیت نیست ...
از جام بلند شدم و رفتم سمتش و یقشو گرفتم :
-: همین الان از خونه ی من میری بیرون ، فهمیدی ؟
+: یااا کوک چی شده ؟
-: ا.ت ، تو یکی ساکت ، واسه تو یکی هم دارم !
+: یااا کوک چت شده ، من چیکار کردم ؟
-: هیشششش
الکسو بردم دم در و هولش دادم رو پله ها
-: دیگه اینورا پیدات نشه .
و درو محکم بستم .
+: کوک میشه بگی چی شد یهو ؟
-: مث اینکه شما هم همچین بدت نمیاد
+: از چی ؟
-:ا.ت دیوونم نکن ، خودتو نزن به اون راه
+: به جان خودم نمیدونممممم
-: ا.ت اون دستشو گذاشته بود رو رانت
+: کوووووک از این غیرتی بازیات بدم میاد ، آخه این چیه که باید ناراحت شی
-: ناراحتی نداره ! اون به عشقم دست زد ، اون حق نداره بهت دست بزنه
+: ( ناخدا آگاه لبخندی رو لباش میشینه )
-: هیچ کس حق نداره بهت نزدیک شه ، فهمیدی ؟
+: باشه ، قبوله ، بازم تو بردی
-: بعله که من میبرم
.
.
.
.
.
.
لایک و کامنت فراموش نشه.
اگه حمایت شه بیشتر میزارم و درخواستی هم قبول میکنم:))♡
۵.۹k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.