چند پارتی ته پارت 4
بعد از خواستگاری ته از ات اون ها بعد از شیش ماه ازدواج کردن
متاسفانه یونتان میمیره بخاطر بیماری که داشته ( البته خدا نکنه)
ته سره یونتان خیلی غصه میخوره ولی بعد از چند ماه سعی می کنه اروم شه و الان از ازدواج ته و ات سه سال میگذره اونا ی بچه ی یک ساله هم دارن ته و ات اسم بچشون رو گذاشتن یونا اون دختره و خیلی بانمکه اونها هنوز تو پاریس زندگی میکننو خیلی از این زندگی راضی هستند ولی گاهی وقتا که زندگی اونجور که میخوای پیش نمیره....
زمان حال
ته: عزیزم
ات: جانم
ته: میشه بیای یونا رو اروم کنی
ات: باشه اومدم
ات: تو برو سفره شام رو بچین منم الان میام
ته: چشم
ات: افرین
ات به یونا شیر داد و رفتن سره سفره همین طور که داشتن میخوردن ات حالش بد و به سرفه افتاد ته بهش اب داد ولی ات اروم نشد حدود ی ربع ات فقط داشت سرفه میکرد و اروم نمیشد خودش هم از این وضع ناراضی بود ته هو نگران شده بود
ات: سرفه
ته: میخوای ببرمت درمانگاه
ات: نه خوبم چیزی نیست
ته: مطمعنی
ات: اره
بعد از ده دقیقه سرفه ات بند اومد
شرط
لایک: 10 تا
کامنت: 10 تا
فالور: 180 بشیم
دوستون دارم ❤💋
متاسفانه یونتان میمیره بخاطر بیماری که داشته ( البته خدا نکنه)
ته سره یونتان خیلی غصه میخوره ولی بعد از چند ماه سعی می کنه اروم شه و الان از ازدواج ته و ات سه سال میگذره اونا ی بچه ی یک ساله هم دارن ته و ات اسم بچشون رو گذاشتن یونا اون دختره و خیلی بانمکه اونها هنوز تو پاریس زندگی میکننو خیلی از این زندگی راضی هستند ولی گاهی وقتا که زندگی اونجور که میخوای پیش نمیره....
زمان حال
ته: عزیزم
ات: جانم
ته: میشه بیای یونا رو اروم کنی
ات: باشه اومدم
ات: تو برو سفره شام رو بچین منم الان میام
ته: چشم
ات: افرین
ات به یونا شیر داد و رفتن سره سفره همین طور که داشتن میخوردن ات حالش بد و به سرفه افتاد ته بهش اب داد ولی ات اروم نشد حدود ی ربع ات فقط داشت سرفه میکرد و اروم نمیشد خودش هم از این وضع ناراضی بود ته هو نگران شده بود
ات: سرفه
ته: میخوای ببرمت درمانگاه
ات: نه خوبم چیزی نیست
ته: مطمعنی
ات: اره
بعد از ده دقیقه سرفه ات بند اومد
شرط
لایک: 10 تا
کامنت: 10 تا
فالور: 180 بشیم
دوستون دارم ❤💋
۷.۲k
۱۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.