ماه عشق پارت ۱۹
#مایا
من:اوم من کوک:کی منو عاشق خودش کرد من:من کوک:پس حق نداری رو خودت حسودی کنی من هیچ وقت به جز تو هچ کس دیگه ایو تو قلبم راه ندادم حتی وقتی که نبودی من:منم بخاطر تو با هیچکس نرفتم کوک:حقم نداری که بری اگه بری خودم میام پیدات میکنم ورت میدارم میبرمت یه جایی که کسی دستش بهت نرسه میدزدمت اصلا فهمید من:اوهوم بعد برگشتم طرفش جونگ کوک اومد نزدیک کمرمو گرفت کشید منو چسبوند به خودش و بدون هیچ مکسی لباشو گذاشت رو لبامو لبامو مک زد منم یه دستمو گذاشتم رو صورتش یه دست دیگمم پشت گوشش گذاشتم بعد دستامو کشیدم بردم دور گردنش حلقه کردم و بیشتر از همیشه لباشو مک میزدم همراهیش میکردم اون بیشتر لبامو مک میزد بدون هیچ وایسادنی و با مک زدن و خوردن لبام با کم آوردن نفس از هم جدا شدیم همینجوری نشسته بودیم که یکی جونگ کوک رو صدا زد باورم نمیشد پسرا بودن مارو دیدن سریع از هم جدا شدیم من برگشتم تهیونگ:ام جونگ کوک اون دختر کوک:ام بچه ها توضیح میدم خوب مایا برگرد من:باشه یه نفس عمیق کشیدم و برگشتم سمت تهیونگ من:سلام تهیونگ:مایا تو کوک:تهیونگ آره مایا دوباره برگشته پیش مون فکر نمیکردم رفتن من باعث شده انقدر تهیونگ و پسرا به هم فکر کنن تهیونگ:اومد جلو من:نه همتون بزرگ شدین تهیونگ:توهم بزرگ شدی تغییر کردی اما چشمات نوچ کوک:ام مثل اینکه یکی اینجا هست داره آتیش میگیره😒 تهیونگ:تو حرف نزن برای چی همون دیشب بهمون نگفتی جیهوپ:راست میگه چرا نگفتی کوک:خودش نخواست من:آره خودم خواستم خواستم تویه وقت مناسب بیام پیشتون یا شما بیاید تهیونگ:اما خوب شد اومدی من:گفتم برمیگردم نگفتم تهیونگ:چرا گفتی و ما هممون دلمون برات تنگ شده بود تو که رفتی کلاسمون دیگه اون جوع سابقو نداشت جونگ کوکم که کوک:اهم من:چی جونگ کوک به جای من کاری انجام نداده تهیونگ:بزار بگم بهش وقتی رفت تو اعصاب نداشتی کتک میزدی همرو کوک:گفتی که من:جونگ کوک کتک میزدی کوک:خوب عصبانی میشدم اعصابم خورد میشد چون میشنیدم از اون موقع که رفتی همه پشت سرت حرف میزدم یونگی:مایا حداقل یکم راهنمایش میکردی که نره کسیو بزنه اون سه سال شبی کابوس بود برا مدرسه😑 من:خودم ادبش میکنم😉(چشمک به سمت جونگ کوک😂) کوک:شب من با تو کار دارم😐😬 من:هو هوم😂 کوک:خیله خوب بریم خونه جین:آره بریم جیمین:آره تهیونگ:بریم خونه مایا من:چرا خونه من تهیونگ:دوست داریم ببینیم خونتو من:خیله خوب کوک:چرا خونه من نمیاید نامجون:چون میخوایم امشبو اونجا باشیم بعد فردا صبح خونه تو کوک:خیله خوب من:بریم برم لباسمو عوض کنم بیام
#جونگ کوک
مایا رفت لباسشو عوض کنه همه اومدن طرفم من:چیه چتونه تهیونگ:دیر رسیدیم بوستونو از اول ندیدیم ولی بسیار فیلمی بود (ای منحرف😐😂)
من:اوم من کوک:کی منو عاشق خودش کرد من:من کوک:پس حق نداری رو خودت حسودی کنی من هیچ وقت به جز تو هچ کس دیگه ایو تو قلبم راه ندادم حتی وقتی که نبودی من:منم بخاطر تو با هیچکس نرفتم کوک:حقم نداری که بری اگه بری خودم میام پیدات میکنم ورت میدارم میبرمت یه جایی که کسی دستش بهت نرسه میدزدمت اصلا فهمید من:اوهوم بعد برگشتم طرفش جونگ کوک اومد نزدیک کمرمو گرفت کشید منو چسبوند به خودش و بدون هیچ مکسی لباشو گذاشت رو لبامو لبامو مک زد منم یه دستمو گذاشتم رو صورتش یه دست دیگمم پشت گوشش گذاشتم بعد دستامو کشیدم بردم دور گردنش حلقه کردم و بیشتر از همیشه لباشو مک میزدم همراهیش میکردم اون بیشتر لبامو مک میزد بدون هیچ وایسادنی و با مک زدن و خوردن لبام با کم آوردن نفس از هم جدا شدیم همینجوری نشسته بودیم که یکی جونگ کوک رو صدا زد باورم نمیشد پسرا بودن مارو دیدن سریع از هم جدا شدیم من برگشتم تهیونگ:ام جونگ کوک اون دختر کوک:ام بچه ها توضیح میدم خوب مایا برگرد من:باشه یه نفس عمیق کشیدم و برگشتم سمت تهیونگ من:سلام تهیونگ:مایا تو کوک:تهیونگ آره مایا دوباره برگشته پیش مون فکر نمیکردم رفتن من باعث شده انقدر تهیونگ و پسرا به هم فکر کنن تهیونگ:اومد جلو من:نه همتون بزرگ شدین تهیونگ:توهم بزرگ شدی تغییر کردی اما چشمات نوچ کوک:ام مثل اینکه یکی اینجا هست داره آتیش میگیره😒 تهیونگ:تو حرف نزن برای چی همون دیشب بهمون نگفتی جیهوپ:راست میگه چرا نگفتی کوک:خودش نخواست من:آره خودم خواستم خواستم تویه وقت مناسب بیام پیشتون یا شما بیاید تهیونگ:اما خوب شد اومدی من:گفتم برمیگردم نگفتم تهیونگ:چرا گفتی و ما هممون دلمون برات تنگ شده بود تو که رفتی کلاسمون دیگه اون جوع سابقو نداشت جونگ کوکم که کوک:اهم من:چی جونگ کوک به جای من کاری انجام نداده تهیونگ:بزار بگم بهش وقتی رفت تو اعصاب نداشتی کتک میزدی همرو کوک:گفتی که من:جونگ کوک کتک میزدی کوک:خوب عصبانی میشدم اعصابم خورد میشد چون میشنیدم از اون موقع که رفتی همه پشت سرت حرف میزدم یونگی:مایا حداقل یکم راهنمایش میکردی که نره کسیو بزنه اون سه سال شبی کابوس بود برا مدرسه😑 من:خودم ادبش میکنم😉(چشمک به سمت جونگ کوک😂) کوک:شب من با تو کار دارم😐😬 من:هو هوم😂 کوک:خیله خوب بریم خونه جین:آره بریم جیمین:آره تهیونگ:بریم خونه مایا من:چرا خونه من تهیونگ:دوست داریم ببینیم خونتو من:خیله خوب کوک:چرا خونه من نمیاید نامجون:چون میخوایم امشبو اونجا باشیم بعد فردا صبح خونه تو کوک:خیله خوب من:بریم برم لباسمو عوض کنم بیام
#جونگ کوک
مایا رفت لباسشو عوض کنه همه اومدن طرفم من:چیه چتونه تهیونگ:دیر رسیدیم بوستونو از اول ندیدیم ولی بسیار فیلمی بود (ای منحرف😐😂)
۱۱.۲k
۲۲ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.