فن فیکشن اسمات و خنده دار از تهیونگ پارت ۴
مأموریتم بهش گفتم که اون از خنده قش کرد:
٪ججججججججررررررررر😂😂😂😂
+وااااا چتههههه؟
٪ا....اخه هیچکس نمیتونه دل تهیونگو بدس بیاره😂😂
چهره ی ادمین مین:©____________________________________©//
+اما من بدستش میارم
خاععععککککک الن چه زری زدممممممممم😶😶😶😱😱😱
٪چه.....خخخخ.....دیوانه.....یه پری خوشمل اینجا اومده دل تهیونگو با خودش ببره😂ولی فک کنم تهیونگ قبولت کنه...
+چه غلطا....بایدم قبولم کنه....وایییی من چه حرفی دارم میزنممممممم
٪ججججججررررر😂😂😂
_کوکی....من این دختررو میخوام.....بهم میدیش
اخیییی.....اینو باحالت کیوتی گفت که دلم واسش ضعف رفت....چچچچچییییییییی+_____+من الن به خاطر یه پسر خنگ اینجوری شدم+____+
٪تهیونگ بسه باو....برو بگیر بخواب...اع...بابام زنگ زد....لونا...مراقب تهیونگ باش من بایستی بروم
+چههههههههههه....تروخدا منو با این تنها نزار کار دستم میده
٪خوب بده....مگه دوسش نداری....بای
+نه.......فاککککککک....حالا چه گوهی بخورم....
برگشتم دیدم با حالت کیوتی خوابیده....فک کنم کوک راس میگه...هع....روز اولی عاشقش شدم.....ولی اگه باهم رابطه داشته باشیم من تبدیل به انسان میشم.....هعیییششض.....پس دنیای ابرها چه ملکه ایرو داشته باشه....با جادوی ماوراییم تهیونگ رو بلند کردمو بردم تو اتاقشو گذاشتم روتختش.....چه اتاق باحالی داشت....واستا...این اتاق که کپی اتاق خونه ی منه.....همون اتاقی که تمش سبز بود....اینجاهم که تمش سبزه....وادفاخخخخ.....دیدم تب کرده پس رفتم یکم تشت اب سرد ریختمو با دستمال کنارش نشستم.....نصفه شب تبش پایین اومدو منم بغلش خوابیدم...
صبح روز بعد//
ادامه دارد😂👐💔
چهره ی ادمین مین:°_____°
وادفاخ....من اینارو مینویسم😶😐💔😂
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
٪ججججججججررررررررر😂😂😂😂
+وااااا چتههههه؟
٪ا....اخه هیچکس نمیتونه دل تهیونگو بدس بیاره😂😂
چهره ی ادمین مین:©____________________________________©//
+اما من بدستش میارم
خاععععککککک الن چه زری زدممممممممم😶😶😶😱😱😱
٪چه.....خخخخ.....دیوانه.....یه پری خوشمل اینجا اومده دل تهیونگو با خودش ببره😂ولی فک کنم تهیونگ قبولت کنه...
+چه غلطا....بایدم قبولم کنه....وایییی من چه حرفی دارم میزنممممممم
٪ججججججررررر😂😂😂
_کوکی....من این دختررو میخوام.....بهم میدیش
اخیییی.....اینو باحالت کیوتی گفت که دلم واسش ضعف رفت....چچچچچییییییییی+_____+من الن به خاطر یه پسر خنگ اینجوری شدم+____+
٪تهیونگ بسه باو....برو بگیر بخواب...اع...بابام زنگ زد....لونا...مراقب تهیونگ باش من بایستی بروم
+چههههههههههه....تروخدا منو با این تنها نزار کار دستم میده
٪خوب بده....مگه دوسش نداری....بای
+نه.......فاککککککک....حالا چه گوهی بخورم....
برگشتم دیدم با حالت کیوتی خوابیده....فک کنم کوک راس میگه...هع....روز اولی عاشقش شدم.....ولی اگه باهم رابطه داشته باشیم من تبدیل به انسان میشم.....هعیییششض.....پس دنیای ابرها چه ملکه ایرو داشته باشه....با جادوی ماوراییم تهیونگ رو بلند کردمو بردم تو اتاقشو گذاشتم روتختش.....چه اتاق باحالی داشت....واستا...این اتاق که کپی اتاق خونه ی منه.....همون اتاقی که تمش سبز بود....اینجاهم که تمش سبزه....وادفاخخخخ.....دیدم تب کرده پس رفتم یکم تشت اب سرد ریختمو با دستمال کنارش نشستم.....نصفه شب تبش پایین اومدو منم بغلش خوابیدم...
صبح روز بعد//
ادامه دارد😂👐💔
چهره ی ادمین مین:°_____°
وادفاخ....من اینارو مینویسم😶😐💔😂
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۳۱.۵k
۱۵ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.