خدایا زندگی با آدمات سخته ... خدایا آدمات مهربون نیستن ..

خدایا زندگی با آدمات سخته ... خدایا آدمات مهربون نیستن ... خدایا من میون این آدما خیلی تنهام ... خدایا آدمات مثل خودت، قلب ندارن ... وقتی حرف میزنن به آدمه روبه روشون نگاه نمیکنن ... فقط خردش میکنن .... باشه خدا قبول تو راست میگی ولی مدارا تا کی ؟؟؟؟ تا کی بگم تقصیر خودمه و آدماتو نجات بدم ....تا کی ؟؟؟تا کی خودمو شکنجه کنم و بگم اونا بی گناهن ... تا کی خدا .؟؟؟؟ مگه تو نمیبینیشون .... نمیبینی چی میگن ... چیکار میکنن ؟ بازم حق با اونان ؟؟؟ بازم من گناهکارم ؟؟؟؟ بازم من ؟ مشکل از منه ؟ بازم بازنده منم ؟ بازم من کوتاه بیام ؟ بازم حرف نزنم ؟ بازم هیچ کاری نکنم ؟؟؟ .... ولی یه سوال .... انصافت کجاست ؟ اون عدلی که همه ازش حرف میزنن ؟ بازم من نباید شاملش بشم ؟ باش من بازم ساکت میشینم ... بازم حرف نمیزنم ... ولی خدایا دنیات به من نمیاد .... دنیات خیلی نامرده ... من به درد این دنیات نمیخورم ... دنیات با یه عده فقط خوبه ... یه عده همیشه شادن ... همه دوسشون دارن ... همه باهاشون خوبن دوسشون دارن واسه همه عزیزن ... دنیا اونجوری میچرخه و به کامشونه ... ولی شاید از یه عده خوشش نمیاد که باهاشون مهربون نیست ....شاید دوسشون نداره که بد میارن ... هرچندم این عده خوشحال باشن و با بقیه خوب باشن .... هیچ کس دوسشون نداره ... هواشونو کسی نداره ... همه این دسته از آدما رو میخوان واسه روز مبادا ... واسه روزی که کارشون لنگ موند ... این دسته از آدما تنهان خیلی چون حتی دنیا هم تنهاشون گذاشته و دوسشون نداره .... چون هیچ کس ازشون خوشش نمیاد ... این دسته از آدما بی گناهن ... تنها گناهشون اینه که هیچ کس دوسشون نداره ... کسیو ندارن که از تنهایی درشون بیاره ... هر کسیم که پیدا بشه عمرش چند روزه .... زود ولشون میکنه و میره .... ولی چرا دنیا .... چرا تو اینا رو تنها گذاشتی ... چرا بهشون انقدر سخت میگیری ؟ نمیشه یه بار باهاشون راه بیای شاید ازشون خوشت اومد .... خدایا تو چی ؟؟؟؟ چرا جلوی دنیا رو نمیگیری ؟ چرا کاری واسه آدمات نمیکنی ؟؟؟؟ ... چرا انقدر تفاوت .... چرا همیشه خودشون باشن و خودشون ؟؟؟ چرا تنها گریه کنن ؟؟؟؟ چرا ؟؟؟؟ چرا ... چرا انقدر آدمات بی وفان ؟ چرا ؟؟؟؟ چرا هیچ کدوم قلب ندارن ؟؟؟؟ چرا