رویایی که تبدیل به واقعیت شد پارت۶۲
از زبون جونگ کوک
کنسرت تموم شد و رفتیم هتل همون که رسیدم به گائول زنگ زدم
از زبون خودم
با صدای زنگ گوشیم از خواب پریدم رو مبل خوابم برده بود اینه چی پاشدم گوشیو جواب دادم بدون اینکه ببینم کیه من:بله کوک:سلام گائولم خوبی من:سلام جونگ کوک
انقدر خوابم میومد هی پشت گوشی میرفتم(با خر و پوف کم😂🤣🤣) کوک:گائول تو خوبی من:هان آره خوبم خواب بودم کوک:آخ بیدارت کردم من:نه نه داشتم بیدار میشدم کوک:دلم برات خیلی تنگ شده فردا دارم برمیگردم من:منم دلم برات تنگ شده به خدا اینجا حوصلم سر میره تو که نیستی کلا حال ندارم کوک:ای جونم من:کنسرتتون چطور بود ندیدمت ببینم جذاب شدی یا نه کوک:چ چ چ از دست دادی😂 من:عااا یعنی انقدر جذاب شده بودی بعد من نبودم کوک:بهتر بود نبینی چون بعدش قرار بود آب قند بهت بدم من:اصلا مهم نیست کوک:ولی برا من مهم😐 من:جونگ کوک خیلی خوب شد زنگ زدی اینجا تنهام فقط دارم با در و دیوار حرف میزنم کوک:آخی ولی فردا میام فقط ببینمت تا شبش ولت نمیکنم الان من لباتو میخوام من:جبران میشه کوک:گائول دلم برات یه زره شده من:منم خیلی دلم برات تنگ شده به تو گفتم تحمل کن خودم دارم کلافه میشم🙄 کوک:الهی تو خودت وضعیت منو ندیدی که لاغر شدم هیچی از گلوم بدون تو پایین نمیره من:الهی بمیرم برات کوک:خدا نکنه من بمیرم من:نه من بمیرم تو نمیر کوک:نه من من:نه من تو نه کوک:من من:نه کوک:گائولم فقط الان اون لباتو میخوام گائول من:هوم کوک:من نبودم مواظب خودت بودی دیگه قلبت که چیزیش نشده من:نه نشده درد میکنه یکم ولی خوبم کوک:گائول مراقب خودت بلایی سرت بیاد من خودمو میمیرما من:خدانکنه نفسم نه چیزیم نمیشه جونگ کوک فکر کنم درد قلبم برای اینکه طاقت دوریتو نداره کوک:من قربون قلبت بشم بزار یه چیزی به قلب بگم من:😂 کوک:هی گائولمو ازیت نکنیا بشین انقدر با چک کش نزن بهش 😐 من:قلب بدبخت ترسید😂 کوک:نترسه 😏خیله خوب من باید برم من:برو عزیزم کوک:گائول میخوام ببینمت یه عکس از خودت بگیر من:باشه کوک:بفرست بفرست بفرست منتظرم من:خیله خوب یه عکس خوشگل از خودم گرفتم فرستادم براش و دوباره زنگ زد کوک:گائول همین الان لباتو بوسیدم اونم رو عکس من:تو عکسم که بهم ریخته نیستم کوک:نه عالی من:خوب دیگه برو کوک:باشه خداحافظ دوست دارم من:منم دوست دارم خداحافظ بعد قطع کرد منم قطع کردم شب بود رفتم گرفتم خوابیدم
از زبون جونگ کوک
خوابم نمیبرد برداشتم گوشیمو و به عکس گائول نگاه میکردم که چشمام گرم شد و خوابیدم صبح اینه فشنگ از خواب پاشدم و رفتم ساکمو جمع کردم ساعت ۲ پرواز داشتیم عجله میکردم تهیونگ:هی پسر آروم باش من:نمی تونم میخوام گائولو ببینم تهیونگ:قیافشو یکم به خودت برس (مگه جونگ کوک دختره 😑😂😂😂) کوک:خیلیم خوبه😒
کنسرت تموم شد و رفتیم هتل همون که رسیدم به گائول زنگ زدم
از زبون خودم
با صدای زنگ گوشیم از خواب پریدم رو مبل خوابم برده بود اینه چی پاشدم گوشیو جواب دادم بدون اینکه ببینم کیه من:بله کوک:سلام گائولم خوبی من:سلام جونگ کوک
انقدر خوابم میومد هی پشت گوشی میرفتم(با خر و پوف کم😂🤣🤣) کوک:گائول تو خوبی من:هان آره خوبم خواب بودم کوک:آخ بیدارت کردم من:نه نه داشتم بیدار میشدم کوک:دلم برات خیلی تنگ شده فردا دارم برمیگردم من:منم دلم برات تنگ شده به خدا اینجا حوصلم سر میره تو که نیستی کلا حال ندارم کوک:ای جونم من:کنسرتتون چطور بود ندیدمت ببینم جذاب شدی یا نه کوک:چ چ چ از دست دادی😂 من:عااا یعنی انقدر جذاب شده بودی بعد من نبودم کوک:بهتر بود نبینی چون بعدش قرار بود آب قند بهت بدم من:اصلا مهم نیست کوک:ولی برا من مهم😐 من:جونگ کوک خیلی خوب شد زنگ زدی اینجا تنهام فقط دارم با در و دیوار حرف میزنم کوک:آخی ولی فردا میام فقط ببینمت تا شبش ولت نمیکنم الان من لباتو میخوام من:جبران میشه کوک:گائول دلم برات یه زره شده من:منم خیلی دلم برات تنگ شده به تو گفتم تحمل کن خودم دارم کلافه میشم🙄 کوک:الهی تو خودت وضعیت منو ندیدی که لاغر شدم هیچی از گلوم بدون تو پایین نمیره من:الهی بمیرم برات کوک:خدا نکنه من بمیرم من:نه من بمیرم تو نمیر کوک:نه من من:نه من تو نه کوک:من من:نه کوک:گائولم فقط الان اون لباتو میخوام گائول من:هوم کوک:من نبودم مواظب خودت بودی دیگه قلبت که چیزیش نشده من:نه نشده درد میکنه یکم ولی خوبم کوک:گائول مراقب خودت بلایی سرت بیاد من خودمو میمیرما من:خدانکنه نفسم نه چیزیم نمیشه جونگ کوک فکر کنم درد قلبم برای اینکه طاقت دوریتو نداره کوک:من قربون قلبت بشم بزار یه چیزی به قلب بگم من:😂 کوک:هی گائولمو ازیت نکنیا بشین انقدر با چک کش نزن بهش 😐 من:قلب بدبخت ترسید😂 کوک:نترسه 😏خیله خوب من باید برم من:برو عزیزم کوک:گائول میخوام ببینمت یه عکس از خودت بگیر من:باشه کوک:بفرست بفرست بفرست منتظرم من:خیله خوب یه عکس خوشگل از خودم گرفتم فرستادم براش و دوباره زنگ زد کوک:گائول همین الان لباتو بوسیدم اونم رو عکس من:تو عکسم که بهم ریخته نیستم کوک:نه عالی من:خوب دیگه برو کوک:باشه خداحافظ دوست دارم من:منم دوست دارم خداحافظ بعد قطع کرد منم قطع کردم شب بود رفتم گرفتم خوابیدم
از زبون جونگ کوک
خوابم نمیبرد برداشتم گوشیمو و به عکس گائول نگاه میکردم که چشمام گرم شد و خوابیدم صبح اینه فشنگ از خواب پاشدم و رفتم ساکمو جمع کردم ساعت ۲ پرواز داشتیم عجله میکردم تهیونگ:هی پسر آروم باش من:نمی تونم میخوام گائولو ببینم تهیونگ:قیافشو یکم به خودت برس (مگه جونگ کوک دختره 😑😂😂😂) کوک:خیلیم خوبه😒
۱۵.۸k
۱۶ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.