زخـمْ خـراش ( غـزل )

زخــم لبــهای مــرا ؛ سیـگار میـفهمـد فقط
پــارگـی‌هـای مــرا ؛ شلــوار میـفهمـد فقط

ضـربه‌هـای مهلکی ظاهر پـس سوراخ ریـز
خـدشـه‌های میـخ را دیـوار میـفهـمد فقـط

از نــگاه زخمــه و مضـراب فهمـید تـارزن :
تــارهـای پــاره را گیتــار میــفهــمد فقــط

مـرغ سر در آخـور گاوست زین فهمیده‌ام :
خصـلت بی‌عـار را بی‌عـار ؛ میـفهــمد فقط

رنج فزون و غصّه بیش و دردهای بی‌شمار
کُـلّ ایـن آمــار را ، بیـمــار میـفهــمد فقـط

اشـکهـای متّـصل مـاننـد تسبـیـح را ببیـن !
ریـزش این گریـه را ، آبـشار میـفهمد فقـط

زندگی مثل شراب ، بدمزه امّـا خوشـگوار
رمــز تلــخـی را پیــاله دار میـفهــمد فقـط


#زخم‌خراش
#یزدان_ماماهانی
#سرایش۹_۸_۱۳۹۹
_🎼🎸گیـــتار بـی‌تــــار🎸🎼_
دیدگاه ها (۲)

هفت سین تقدیر ( غـزلی برای سال نو )

مـای عـشـق ( دلـربـاعـی )

خـودکِـشـی و خـودکُـشـی( دلـواژه )

سـمبـل ( غـزل )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط