بزرگ شدیم ... و فهمیدیم كه دارو آبمیوه نبود ...
بزرگ شدیم ... و فهمیدیم كه دارو آبمیوه نبود ...
بزرگ شدیم ... و فهمیدیم بابا بزرگ و مامان بزرگ دیگر هیچ گاه باز نخواهند گشت ؛
همانطور كه مادر گفته بود ...
بزرگ شدیم ... و فهمیدیم چیزهایی ترسناک تر از تاریكی هم هست ...
بزرگ شدیم ... به اندازه ای كه فهمیدیم پشت هر خنده مادرم هزار گریه بود ...
و پشت هر قدرت پدرم یک بیماری نهفته بود ...
بزرگ شدیم ... و یافتیم كه مشكلاتمان دیگر با یک شكلات ، یک لباس یا كیف حل نمی شود ...
و اینكه والدینمان دیگر دستهایمان را برای عبور از جاده نخواهند گرفت ،
و یا حتی برای عبور از پیج و خم های زندگی ...
بزرگ شدیم ... و فهمیدیم كه این تنها ما نبودیم كه بزرگ شدیم ،
بلكه والدین ما هم همراه با ما بزرگ شده اند ،
و چیزی نمانده كه بروند و یا هم اكنون رفته اند ...
خیلی بزرگ شدیم ... و فهمیدیم سخت گیری مادرمان عشقش بود ،
و غضب پدرمان درس بود ، و تنبیه اش عشق بود .
عجب دنیایی است ، و عجیب تر از دنیا چیست و چه كوتاه است عمرمان !؟
بزرگ شدیم ... و فهمیدیم بابا بزرگ و مامان بزرگ دیگر هیچ گاه باز نخواهند گشت ؛
همانطور كه مادر گفته بود ...
بزرگ شدیم ... و فهمیدیم چیزهایی ترسناک تر از تاریكی هم هست ...
بزرگ شدیم ... به اندازه ای كه فهمیدیم پشت هر خنده مادرم هزار گریه بود ...
و پشت هر قدرت پدرم یک بیماری نهفته بود ...
بزرگ شدیم ... و یافتیم كه مشكلاتمان دیگر با یک شكلات ، یک لباس یا كیف حل نمی شود ...
و اینكه والدینمان دیگر دستهایمان را برای عبور از جاده نخواهند گرفت ،
و یا حتی برای عبور از پیج و خم های زندگی ...
بزرگ شدیم ... و فهمیدیم كه این تنها ما نبودیم كه بزرگ شدیم ،
بلكه والدین ما هم همراه با ما بزرگ شده اند ،
و چیزی نمانده كه بروند و یا هم اكنون رفته اند ...
خیلی بزرگ شدیم ... و فهمیدیم سخت گیری مادرمان عشقش بود ،
و غضب پدرمان درس بود ، و تنبیه اش عشق بود .
عجب دنیایی است ، و عجیب تر از دنیا چیست و چه كوتاه است عمرمان !؟
۸۲۰
۱۸ فروردین ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.