تاحالا شده بری توی دنیای خودت...دنیایی ک هیشکی رو توش راه
تاحالا شده بری توی دنیای خودت...دنیایی ک هیشکی رو توش راه ندی..مچاله کنی خودتو گوشه مبل و زل بزنی ب صفحه گوشیت و هی چک کنی...واتساپ تلگرام اینستاگرم باهیچکدوم حالت خوب نشه..یهو یادت بیاد ی جایی هست به اسم ویسگون ک کسی نمیشناستت کسی نمیدونه کی هستی یهو خیالت راحت میشه ک اره خودشه میتونم دردهامو اینجا بنویسم و اروم بشم بااینکه مطمئنی اینجا کسی حرفهاتو نمیخونه و ته لایکهاش 10_12تاس ک از سر عادل لایک کردن اما بازهم دلت خوش باشه چون حرفهاتو زدی و اروم شدی...گاهی وقتها دلت فقط بغض میخواد دلت تنهایی ای رو ک داشتی بیشتر باور میکنه و میری تو خیال و به خودت میای چشات سرخ شده و صورتت خیس...به عقب برگردی پر اشتباهه زندگیت و اینده هم بخاطر اشتباهات قبلت روزنه ای توش نیست...حس خوبیه الان ک دارم مینویسم انقد چشام پر اشکه ک صفحه رو درست نمیبینم چقدر این حالتو دوست دارم اخه میگن این اشکهایه یهویی سندشون ب نام خداس........کاش حواست بیشتر بهم باشه خدا کاش جایه همه ی قدم هایی ک به سمتت بر نداشتم و گذشتی بازهم خدایی میکردی و یه قدم تو میومدی....
۱۰.۸k
۰۶ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.