عراقی دیوان اشعار غزلیات

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات

کجایی؟ای ز جان خوشتر ، شبت خوش باد ، من رفتم
بیا در من خوشی بنگر، شبت خوش باد من رفتم
نگارا، بر سر کویت دلم را هیچ اگر بینی
ز من دلخسته یاد آور، شبت خوش باد من رفتم
ز من چون مهر بگسستی، خوشی در خانه بنشستی
مرا بگذاشتی بر در، شبت خوش باد من رفتم
تو با عیش و طرب خوش باش، من با ناله و زاری
مرا کان نیست این بهتر، شبت خوش باد من رفتم
مرا چون روزگار بد ز وصل تو جدا افکند
بماندم عاجز و مضطر، شبت خوش باد من رفتم
بماندم واله و حیران میان خاک و خون غلتان
دو لب خشک و دو دیده تر ، شبت خوش باد من رفتم
منم امروز بیچاره، ز خان و مانم آواره
نه دل در دست و نه دلبر، شبت خوش باد من رفتم
مرا گویی که: ای عاشق، نه ای وصل مرا لایق
تو را چون نیستم در خور، شبت خوش باد من رفتم
همی گفتم که: ناگاهی، بمیرم در غم عشقت
نکردی گفت من باور، شبت خوش باد من رفتم
عراقی می‌سپارد جان و می‌گوید ز درد دل:
کجایی؟ای ز جان خوشتر ، شبت خوش باد من رفتم
دیدگاه ها (۱)

مدار چرخ،به کجداریش نمی ارزددو روز عمر،به این خواریش نمی ارز...

خدا بر بومِ هستی نقشِ ماهت را پدید آوردتو را زیباتر از آنچه ...

پری ماهم! کمی بنشین، برایت حرفها دارمکه از یلدایِ هر شب، با ...

اندکی صبر؟! نه انگار که بی پایان استتو نباشی دل من بی سر و ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط