P9
P9
*بچه یونگی توی شکمت بود
باور نمیکردی یهو یونگی بیدارت کرد گفت بلندی شی برید سئول .
رفتی حموم دلت درد میکرد یونگی برات قرص آورد خوردی.
یونگی باهات خیلی مهربون شده بود
چرا؟
خوب معلومه بچش توی شکمته
حاضر شدید رفتید دنبال یونا
یونا هنوز خواب بود بغلش کردی راه افتادید
یک ساعت بعد یونا بیدار شد
یونگی گفت:
یونگی :دخترم بیدار شدی ،راستی یه کادو برات گرفتم
یونا:چی بابایی؟
یونگی :یه نه ماه دیگه میبینیش
یونا:مامانی راست میگه ؟
ا.ت:عا.....آره.....به ...احتمال زیاد
یونا :چرا نه ماه دیگههه؟
یونگی :وایسا تا آماده بشه بعد
*رسیدی سئول رفتید عمارت
یونگی گفت حاضر شی برید سونوگرافی
قرار بود بچه رو سقط کنی خدا خدا میکردی که بچه تشکل نشده باشه
رفتید یه وقت گرفتید
دکتر گفت:
دکتر:تبریک میگم ،شما باردارید
به احتمال زیاد بچه دوقلو باشه ولی احتمالش
٪۵۰
ا.ت:عا....ممنونم دکتر
یونگی:چی گفت؟
ا.ت:هیچی گفت حاملم به احتمال زیاد دوقلو باشه
یونگی:یسسسسسس بلخره
ا.ت:گگگگگ
یونگی :بریم
ا.ت:میشه بریم داروخونه یکم گلوم درد میکنه میخوام قرص بگیرم که مریض نشم
یونگی:باشه
*رفتی داروخونه یه قرص سرما خوردگی خریدی با یه قرص سقط جنین
قرص سقط جنین رو گذاشتی توی کیفت رفتی داخل ماشین
راه افتادید خونه
ادامه دارد.......
خوب میدونم کمه ولی خوب دیگه درک کنید خدا وکیلی
شرط هم
۴۰ لایک
و ۶۰ تا کامنت
خدا وکیلی میدونم سخته ها ولی خوب به کارا هامم برسم دیگه:)
*بچه یونگی توی شکمت بود
باور نمیکردی یهو یونگی بیدارت کرد گفت بلندی شی برید سئول .
رفتی حموم دلت درد میکرد یونگی برات قرص آورد خوردی.
یونگی باهات خیلی مهربون شده بود
چرا؟
خوب معلومه بچش توی شکمته
حاضر شدید رفتید دنبال یونا
یونا هنوز خواب بود بغلش کردی راه افتادید
یک ساعت بعد یونا بیدار شد
یونگی گفت:
یونگی :دخترم بیدار شدی ،راستی یه کادو برات گرفتم
یونا:چی بابایی؟
یونگی :یه نه ماه دیگه میبینیش
یونا:مامانی راست میگه ؟
ا.ت:عا.....آره.....به ...احتمال زیاد
یونا :چرا نه ماه دیگههه؟
یونگی :وایسا تا آماده بشه بعد
*رسیدی سئول رفتید عمارت
یونگی گفت حاضر شی برید سونوگرافی
قرار بود بچه رو سقط کنی خدا خدا میکردی که بچه تشکل نشده باشه
رفتید یه وقت گرفتید
دکتر گفت:
دکتر:تبریک میگم ،شما باردارید
به احتمال زیاد بچه دوقلو باشه ولی احتمالش
٪۵۰
ا.ت:عا....ممنونم دکتر
یونگی:چی گفت؟
ا.ت:هیچی گفت حاملم به احتمال زیاد دوقلو باشه
یونگی:یسسسسسس بلخره
ا.ت:گگگگگ
یونگی :بریم
ا.ت:میشه بریم داروخونه یکم گلوم درد میکنه میخوام قرص بگیرم که مریض نشم
یونگی:باشه
*رفتی داروخونه یه قرص سرما خوردگی خریدی با یه قرص سقط جنین
قرص سقط جنین رو گذاشتی توی کیفت رفتی داخل ماشین
راه افتادید خونه
ادامه دارد.......
خوب میدونم کمه ولی خوب دیگه درک کنید خدا وکیلی
شرط هم
۴۰ لایک
و ۶۰ تا کامنت
خدا وکیلی میدونم سخته ها ولی خوب به کارا هامم برسم دیگه:)
۵۴.۹k
۲۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.