نجوای عشق پارت ۲۸
بلندم کرد از رو زمین و اصلحرو گرفت طرف سوسک و شلیک کرد من:ایییییی کوک:اوققق🤢🤢🤢🤢🤢🤢🤢🤢 من: جونگ کوک باید بگم تیکه تیکه شد 🤢🤢🤢🤢🤢🤢🤢🤢🤢 کوک:حالا اوق باهاش چیکار کنیم همینجوری اوق میزدم من:اوققق(عرررر حاملس😂🤣😂🤣) کوک:نمی تونیم بزاریم همینجوری بمونه که اوق🤢 من:مجبوری با دستمال کاغذی پاکش کنی🤢🤢🤢🤢 کوک:اوقققققققق اوققققق من:ببین میخوای وسط خونه بالا بیاری برو دسشویی🤢🤢🤢 کوک:حرف درستی بود دویید رفت تو دسشویی بالا آورد قشنگ چیزی نخورده بود که (😂🤣😂😂🤣😂اسم خودتونم گذاشتید شیطان☺😂🤣) بعد اومد بیرون کوک:آه ناجور زدم من:بدجوری زدی اومد بیرون یهو من افتادم تو بغلش کوک:نایکا نایکا چی شد من:🤒 هر وقت حالم بد بشه اینجوری میشم کوک:چیکار باید بکنم من:برو سوسکرو پاک کن کوک:😭خیله خوب دارم خودمو فدا میکنم وایسا اینجا نه بشین اینجا میترسم بیوفتی بشین تکیه بده به دیوار رفت یدونه دستمال برداشت بعد رفت سمت سوسکه و پاکش کرد به زور بعد انداختش بیرون کوک:اییییییییی😣😣😣😣😣اومد طرفم روبه روم نشست کوک:عشقم تو خوبی من:بهتر از این نمیشم کوک:پاشو بعد اومد بلندم کرد از رو زمین من:گشنته هنوز کوک:آره من:منم همینطور میرم درست کنم کوک:خیله خوب رفتم براش کیمچی درست کردم همینجوری داشتم درست میکردم که من:جونگ کوک کوک:جانم من:برنج تند میخوری کوک:هرچی درست کنی میخورم من:خیله خوب داشتم همینجوری درست میکردم که یهو جونگ کوک اومد دستشو از لای دستم رد کرد و دستشو دور شیکمم حلقه کرد و بهم چسبید و چونشو گذاشت رو شونم بعد چشماشو بست کوک:عطرت دیوونه کنندس بعد صورتشو برد سمت گردنم و گردنمو بو میکرد منم بهش اجازه میدادم و کلمو کج کردم بعد غذا هارو درست کردم بعد جونگ کوک ازم جدا شد و نشست رو میز منم میز و چیدم و غذا رو خوردیم برنج تند رو برداشتیم و خوردیم کوک:آه سوختم😯🔥🔥🔥🔥🔥 من:آره انگار خیلی تنده کوک:😳😳😧 من:فکر کنم فلفلشو زیادی ریختم وایی دارم میمیرم رفت آب آورد یخورده خودش خورد یخورده هم من خوردم کوک:آه من:لالالالالا زبونمو تکون میدادم جونگ کوکم جلو صورتم بود و زبونشو تکون میداد من:عااااا کوک:😝😝 من:😝😝😝 یهو زبون جونگ کوک به زبونم برخورد کرد و وایسادیم
۱۶.۰k
۲۳ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.