شاهنامه راز نماد جمشید
#شاهنامه#راز نماد# جمشید
در «نوروزنامه» میخوانیم: «ماری به مرغی پیچیده بود و آهنگ گزیدن او داشت. مردمان مرغ را از گزند مار برهانیدند. مرغ برای سپاس، دانهای چند از سرزمینهای دور به نزد ایشان آورد و چون آن را بکاشتند، انگور پدید آمد... در خمرهاش کردند و از پس چندی آن میوه به «می» گشت؛ باز، از برای نگرش در کار آن، جامی سه به مردی «مرگ ارزان» دادند و او سرخوش گشت! از آنجا، مردم به فراهم آوردن می بپرداختند!»
پس آنگاه از «می»، «مُل» گرفتند که آب بخار شده میباشد و از سه بهر مَی، یک بهر مُل برآید. آنگاه، بیخود شده از «می» را «مست» و بیخود شده از «مُل» را «ملنگ» نامیدند! آنچه از نیکی و سرخوشی که از این در بر جهانیان رفته است ، بهرهای از نیاکان ما است، و جهانیان اگر شادند و گر مَستَند، این را وامدار آن بزرگانند!
نیاکان ما باور داشتند که «می» را باید به اندازه خورد!
در مینوی خرد (فرتور پیوست) میخوانیم که :
«۲۰-در بارۀ می پیداست که گوهر و نیک و بد به می آشکار تواند شد...۲۶- مرد نیک گوهر چون می خورد مانند جام زرین و سیمین که هرچه بیشتر آن را بیافروزند(=صیقل دهند) پاکتر و روشنتر می شود... ۲۹- و به کار نیک کوشاتر شود!... ۳۶- هرکس در به اندازه خوردن می باید هوشیار باشد... ۴۹- و هرکه می بیش از اندازه خورد این چند عیب در او پیدا شود ۵۰- خرد و هوش و حافظه و تخم و خونش را کاهش دهد ۵۱- و جگرش را تباه کند و...
شاهنامه نخستین پیدایی «مَی» را به هنگام جمشید بازمیگرداند، درست، همین است زیرا که آریاییان پس از آب و خاک و فراهم آوردن گل و ساختن خشت و سفال، خمره تهیه کردند که نگاه داشتن انگور و فراهم آمدن «باده» را در پی داشت!
بزرگان به شادی بیاراستند،
مَی و جام و رامشگران خواستند!
در آن زمان، همگان در شادی و آرامشی که داشتند انباز بودند بودند و مَی مینوشيدند.
به فرمانش، مردم نهاده دو گوش
ز رامش، جهان پر ز آوای نوش
یاری نامه:
۱- داستان ایران – استاد فریدون جنیدی
۲- مینوی خرد – برگردان شادروان استاد احمد تفضلی
۳- نوروزنامه – عمر خیام
۴- فرهنگ ریشۀ واژگان فارسی - دکتر نورایی
۵- تارنمای بنیاد نیشابور
دنباله دارد!
@ShahnamehToosi
برگهای از نسک «مینوی خرد»👇
در «نوروزنامه» میخوانیم: «ماری به مرغی پیچیده بود و آهنگ گزیدن او داشت. مردمان مرغ را از گزند مار برهانیدند. مرغ برای سپاس، دانهای چند از سرزمینهای دور به نزد ایشان آورد و چون آن را بکاشتند، انگور پدید آمد... در خمرهاش کردند و از پس چندی آن میوه به «می» گشت؛ باز، از برای نگرش در کار آن، جامی سه به مردی «مرگ ارزان» دادند و او سرخوش گشت! از آنجا، مردم به فراهم آوردن می بپرداختند!»
پس آنگاه از «می»، «مُل» گرفتند که آب بخار شده میباشد و از سه بهر مَی، یک بهر مُل برآید. آنگاه، بیخود شده از «می» را «مست» و بیخود شده از «مُل» را «ملنگ» نامیدند! آنچه از نیکی و سرخوشی که از این در بر جهانیان رفته است ، بهرهای از نیاکان ما است، و جهانیان اگر شادند و گر مَستَند، این را وامدار آن بزرگانند!
نیاکان ما باور داشتند که «می» را باید به اندازه خورد!
در مینوی خرد (فرتور پیوست) میخوانیم که :
«۲۰-در بارۀ می پیداست که گوهر و نیک و بد به می آشکار تواند شد...۲۶- مرد نیک گوهر چون می خورد مانند جام زرین و سیمین که هرچه بیشتر آن را بیافروزند(=صیقل دهند) پاکتر و روشنتر می شود... ۲۹- و به کار نیک کوشاتر شود!... ۳۶- هرکس در به اندازه خوردن می باید هوشیار باشد... ۴۹- و هرکه می بیش از اندازه خورد این چند عیب در او پیدا شود ۵۰- خرد و هوش و حافظه و تخم و خونش را کاهش دهد ۵۱- و جگرش را تباه کند و...
شاهنامه نخستین پیدایی «مَی» را به هنگام جمشید بازمیگرداند، درست، همین است زیرا که آریاییان پس از آب و خاک و فراهم آوردن گل و ساختن خشت و سفال، خمره تهیه کردند که نگاه داشتن انگور و فراهم آمدن «باده» را در پی داشت!
بزرگان به شادی بیاراستند،
مَی و جام و رامشگران خواستند!
در آن زمان، همگان در شادی و آرامشی که داشتند انباز بودند بودند و مَی مینوشيدند.
به فرمانش، مردم نهاده دو گوش
ز رامش، جهان پر ز آوای نوش
یاری نامه:
۱- داستان ایران – استاد فریدون جنیدی
۲- مینوی خرد – برگردان شادروان استاد احمد تفضلی
۳- نوروزنامه – عمر خیام
۴- فرهنگ ریشۀ واژگان فارسی - دکتر نورایی
۵- تارنمای بنیاد نیشابور
دنباله دارد!
@ShahnamehToosi
برگهای از نسک «مینوی خرد»👇
۱.۹k
۰۲ بهمن ۱۴۰۰