[دوتا دستاشو مشت کرد،
[دوتا دستاشو مشت کرد،
جلوم گرفت و گفت:اگه بگی گل کودومه میمونم...!
چه انتخاب سختی بود...
ترس از دست دادنش تمام وجودمو فرا گرفته بود...
برای از دست ندادنش محکم زدم پشت دست چپش و گفتم : این گله...!
دستشو باز کرد، گل بود!
اشکام روی گونه هام جاری شد...
حواسش نبود وقتی با دست راستش اشکامو پاک کرد ؛ فهمیدم تو دست راستش هم گل بوده....🌿🌸✨
[ آنکه تورا میخواهد،به هر بهانه ای میماند. ]
جلوم گرفت و گفت:اگه بگی گل کودومه میمونم...!
چه انتخاب سختی بود...
ترس از دست دادنش تمام وجودمو فرا گرفته بود...
برای از دست ندادنش محکم زدم پشت دست چپش و گفتم : این گله...!
دستشو باز کرد، گل بود!
اشکام روی گونه هام جاری شد...
حواسش نبود وقتی با دست راستش اشکامو پاک کرد ؛ فهمیدم تو دست راستش هم گل بوده....🌿🌸✨
[ آنکه تورا میخواهد،به هر بهانه ای میماند. ]
۴.۰k
۰۵ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.