۱۴۴
مطلب
۱۵۲
دنبال کننده
۹۵
دنبال شونده
ساعت از دوازده شب گذشتهـ بود . . .🕑
رو تختم دراز کشیدهـ بودم و از بیکاری داشتم عکس پروفایل مخاطبام رو نگاه میکردم🔍
رسیدم بهـ عکصش📰
دیدم یہ عکس گذاشتہ:
[خدایا خستہام میشہ تمومش کنی😞]
دلم حری ریخت-!🤺
با خدم عهد بستہ بودم هیچوخ دیگہ بهش پی ندم🏌🏿♀🥀
اما با دیدن اون عکس تمام تنم لرزید🚶🏿♀
بش پی دادم: خوبی!؟
این چہ عکسیہ؟!
مگہ من مردم ط دلت بگیرحـ!-🙃
جواب داد: آخہ دیگہ دوصم نداره..🙁
یہ لحضہ فکر کردم منظورش منم😀💔
گفدم: مگہ میشہ دوصت نداشتہ باشہ اون حنوزم عاشقتہ!-🌿
گف: آخہ قرار بود امروز بیاد دنبالم بریم بیرون اما حتی یہ پیامم نداد..😖
بغض کردم..! :)
فحمیدم منظورش من نبودم..!🤾🏿♀✨
میدونصدم منظورش من نیسدم..!🔫🙂
ولیـ کمی عمیدوار شدحـ بودم..🐭♡
چشام پر عشک شد!👀🌧
گفم: میخای کمکت کنم آشتی کنی؟!🙂✨
گف: چجوری؟
لابد مخای بری باهاش صحبت کنی
بفهمہ بہ ط پیام دادم کلن اونجوری دیگہ قیدمو میزنہ!🚶🏿♂🍭
دلم شکص!😶💔
اخہ چقد باید عین غرور لنتی لح شہ؟!🙂🍃
گفدم: نَ...
من یہ متن دارم میدم بت!🕷🕸
یہ متنـ دربارح قهر و آشتی نوشتم! :)
گفدم: براش بفرص مطمعنم برمیگردح!🖤
متن رو فرستادم
گفـ: باشہ الان براش میفرستم.!👨🏿🎤🌈
یہ نیم ساعتی گذش! ;)🚬
عکس پروفایلش رو عوض کرد!🙃✨
یہ عکس عاشقانهـ کهـ نوشتهـ بود:
[ سایہات کم نشود از سر ما حضرت یار.!💜]
بالش رو گاز گرفتم صدامو مامانم نشنوح!🎃
دیدم پیام داد!
-
عالی بود!عــــــالی!مرصی!♡
طاقت نیاوردم.! ••͡
هق هق کردم!❄️🙂
دستم میلرزید!☃
منم پی دادم!_🧘🏾♀🍁
+خوش بحالش!🙂💔
کاش دوص داشتن منم میفمیدی!••͜🚬
کاش دوصم داشدی!••͜💔
بعدش من موندم و شب و بغض و صفحہ چتی ک-!🖇
بلاک شدح بودم...!🐣
آخ خدا🤸🏿♀🍃
خَصَم!💔
دوُصَــم ندآشتْ...♡