دوباره سلامم

دوباره سلامم
....هستم ۱۳ سالمه
یه داستان ترسناک هم بگم از زبون همکلاسیم میگن اگه آب داغ رو بریزی زمین و بسم الله نگی بچه جن رو میکشی همکلاسیم گفت وقتی 10 سالش بوده آب خیلی خیلی داغ رو عمدا میریزه زمین و بسم الله نمیگه این کار باعث میشد بچه ی یه جن بمیره روزای اول که اتفاقی برای همکلاسیم نیوفتاد اما ادعا داشت که جن ها تو خواب بهش سیلی میزنن و جیغ میکشن وقتی ام که بیدار میشده یه صدایی از تراس خونشون میاد که شبیه به یکی از شعر های کتاب اجنه اس یعنی کتاب 666 همکلاسیم میگه وقتی تو خونه تنهاس حس میکنه یکی موهاشو میکشه و با ناخن زخم روی بدنش ایجاد میکنه میره به پدر مادرش میگه اما باور نمیکنن بعدش اومد به من گفت منم راجبش تحقیق کردم و مطمئن شدم که همکلاسیم راست میگه و جونش در خطره بهش گفتم فورا باید بره پیش دعا نویس
دعا نویس بهش میگه تو آب داغ رو ریختی زمین و بچه جن رو کشتی جن ها هم برای انتقام میخواستن آروم آروم دیوونه ات کنن و بعد از اون بکشنت دعا نویس بهش یه دعا داد تا بندازه گردنش از اون روز زندگی آرومی داره و اجنه دیگه اذیتش نمیکنن
امیدوارم از داستانی که براتون تعریف کردم خوشتون اومده