جرقه عشق پارت ۲۰
من:الو عشقم خوبی سوفیا:آه جونگ کوک خوبم چرا انقدر آروم حرف میزنی من:سر کلاسم نمی تونم حرف بزنم زیاد سوفیا:خوب برو بیرون من:ولش کن حالا خوبی چیزیت که نشده از اون موقع که راه افتادم نگرانتم سوفیا:عشقم به درست تمرکز کن من خوبم من:عاااا خوب چیکار کنم از یه طرف دلم برات تنگ شده از یه طرفم دلم شور میزنه سوفیا:هوممم دلت شور نزنه میای خونه که من:آره سوفیا:عشقم نگران نباش من خوبه خوبم فقط یکم دستم درد میکنه من:تکونش نده سوفیا:نه یهو میگیره من:آخخخخ عزیزم کلاسام تموم شد زود میام پیشت سوفیا:خیله خوب من:سوفیا سوفیا:جانم یکم به پشتم نگاه کردم و آروم گفتم من:دوست دارم سوفیا:منم دوست دارم همون موقع زنگ تفریح خورد همه رفتن بیرون من:آهان حالا تنها شدم سوفیا:عااا رفتن من:یه چند دقیقه دیگه میان بعد برگشتم سرمو انداختم رو میز و حرف میزدم من:اوهوم سوفیا:چیه من:دارم از دلتنگی میمیرم سوفیا:منم دلم برات تنگ شده من:یه کاری کن من حالم خوب شه سوفیا:چیکار کنم من:یه بوس با صدا برام بفرست از اونور پیشی من یهو دیدم یکی هنوز تو کلاسه و هنگ کرده سوفیا بوسو فرستاد یهو داد زدم من:هویی چرا تو اینجایی دوید رفت بیرون سوفیا:جونگ کوک چیزی شده من:هانن چیه سوفیا:آی چت شد یهو من:اخخ سوفیا ببخشید سوفیا:چرا داد میزنی من:نه یکی از دانش آموزا اونجا بود داشت حرفامونو گوش میداد سوفیا:چرا داد میزنی بعد سر منم خالی کردی من:عشقم ببخشید سوفیا:قهرم بعد قطع کرد من:الو آخخخ لعنتی(عزیزم بهش برخورد 😐😂😂🤣🤣🤣 دختر جوشیه😐😂😂🤣🤣از دادم بدش میاد😑😂) اعصابم خورد شد وقتی اونجوری داد زدم هیشکس تکونم نمیخورد بعد زنگ خونه خورد و من رفتم خونه گفتم یه جوری از دلش در بیارم رفتم یه مغازه عروسک فروشی یه خرس گنده گذاشته بود قرمز بود خیلی خوشگل بود رفتم خریدمش و جلدی رفتم خونه در و آروم باز کردم منو دید روشو برگردوند رفتم از تو ماشین خرسو برداشتم و رفتم جلو (به خدا اگه سوفیا با این آشتی نکنه دفع آخر من وارد رمان میشم و ماشینمو با سرعت میکوبم بهش بمیره😐😤😂😂😂🤣🤣) از کنار مبل رد شدم و خرسو دادم بالا مثل عروسک گردونا من:خانوم خانوما قهری تو رو خدا قهر نکن اگه قهر کنی جونگ کوک قلبش درد میگیره
از زبون خودم
با دیدن خرس چشمام برق زد چقدر بزرگ بود(عشقم اونقدرم بزرگ نبودا😐😂😂🤣🤣دیگه بالون نبود) من:چرا داد میزنی کوک:ببخشید جونگ کوک غلط کرد گوه خورد اصلا داد زد آشتی تولو خدا آشتی من:خیله خوب کوک:هی جونگ کوک دفع آخرت باشه سر سوفیای من داد میزنی بعد جونگ کوک اومد بالا به خرسه گفت کوک:از کی تاحالا سوفیا تو شده هان اون سوفیا منه فهمیدی بعد یدونه با مشت زد به خرسه من زدم زیر خنده اونم خندید اومد(پسرم خرس و خراب کردی😐😂😂🤣🤣)
از زبون خودم
با دیدن خرس چشمام برق زد چقدر بزرگ بود(عشقم اونقدرم بزرگ نبودا😐😂😂🤣🤣دیگه بالون نبود) من:چرا داد میزنی کوک:ببخشید جونگ کوک غلط کرد گوه خورد اصلا داد زد آشتی تولو خدا آشتی من:خیله خوب کوک:هی جونگ کوک دفع آخرت باشه سر سوفیای من داد میزنی بعد جونگ کوک اومد بالا به خرسه گفت کوک:از کی تاحالا سوفیا تو شده هان اون سوفیا منه فهمیدی بعد یدونه با مشت زد به خرسه من زدم زیر خنده اونم خندید اومد(پسرم خرس و خراب کردی😐😂😂🤣🤣)
۱۳.۹k
۰۳ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.