در دوران دبیرستان دوستی داشتم، شاداب و پرنشاط که دوست های
در دوران دبیرستان دوستی داشتم، شاداب و پرنشاط که دوست های زیادی داشت.
یک روز به مدرسه آمد و در جواب نگاه های متعجب ما گفت:
عقد کرده چون نامزدش خواسته زودتر سر خانه و زندگیشان بروند!. کم کم دایره ی دوستانش محدود و محدود ترشد تاجایی که به کل باهمه قطع ارتباط کرد
شیطنت هایش را کنار گذاشت و تبدیل شد به دختر حرافی که تا فرصتی می یافت با آب و تاب از نامزدش تعریف میکرد .
چند سال که گذشت همیشه با به یاد آوردن او با خود میگفتم آن همه تاثیر پذیری به خاطر سن کمش بوده ، وارد محیط دانشگاه شدم و با دختران فراوانی که شبیه دوستم بودند مواجه شدم با وابستگی شدید تر.
بارها شد موقع بیررون رفتن دسته جمعی ، یک نفر با چهره ای ناراضی وناراحت از ما جدا میشد که چه ؟ فلانی خوشش نمیاد من با دوستام برم بیرون.
و این قبیل جمله ها مدام تکرار میشد : فلانی اجازه نمیده، فلانی دوست نداره آرایش کنم ، فلانی گفته هرجا میری باید به من بگی...
فضای مجازی که فراگیر شد به جای عکس پروفایلشان از عکس نوشته های اینچنینی استفاده کردند:
آقامون گفته حق نداری عکس بذاری، هرچی آقامون بگه ،... دوست داشتن و دوست داشته شدن حس بی نظیری است
و حتی انسانها گاهی نیاز دارند که حس خوب از رابطه ی عاشقانه و سالمشان را با دیگران به اشتراک بگذارند ، اما اینکه مدام اعلام کنند تمام افکار و رفتارشان زیر نظر مستقیم فرد دیگری است عجیب است.
این رفتار فقط و فقط حاکی از یک چیز است:
نداشتن استقلال هویتی. در واقع وابسته بودن ، تغییر دادن افکار و ظاهر خود به خاطر خوشایند فرد دیگر به هیچ عنوان افتخار کردن ندارد.
فردی که برای شخصیت خود ارزش قائل نیست
هرگز نمی تواند خوشبخت باشد.
نکته ی دیگر نقطه ی مقابل ماجراست.
تا به حال دیده اید یک آقا پست بگذارد هرچی خانمم بگه؟
یا به دوستانش بگوید: خانمم گفته با شما باشگاه نرم ، ظاهر و رفتارش را تغییر دهد و دیگر خودش نباشد صرف اینکه طرف مقابل آنگونه دوست دارد؟
نمیگویم هیچ اما همه ی ما کمتر مردی را با این خصوصیات میشناسیم
.
ادامه در کامنت...
یک روز به مدرسه آمد و در جواب نگاه های متعجب ما گفت:
عقد کرده چون نامزدش خواسته زودتر سر خانه و زندگیشان بروند!. کم کم دایره ی دوستانش محدود و محدود ترشد تاجایی که به کل باهمه قطع ارتباط کرد
شیطنت هایش را کنار گذاشت و تبدیل شد به دختر حرافی که تا فرصتی می یافت با آب و تاب از نامزدش تعریف میکرد .
چند سال که گذشت همیشه با به یاد آوردن او با خود میگفتم آن همه تاثیر پذیری به خاطر سن کمش بوده ، وارد محیط دانشگاه شدم و با دختران فراوانی که شبیه دوستم بودند مواجه شدم با وابستگی شدید تر.
بارها شد موقع بیررون رفتن دسته جمعی ، یک نفر با چهره ای ناراضی وناراحت از ما جدا میشد که چه ؟ فلانی خوشش نمیاد من با دوستام برم بیرون.
و این قبیل جمله ها مدام تکرار میشد : فلانی اجازه نمیده، فلانی دوست نداره آرایش کنم ، فلانی گفته هرجا میری باید به من بگی...
فضای مجازی که فراگیر شد به جای عکس پروفایلشان از عکس نوشته های اینچنینی استفاده کردند:
آقامون گفته حق نداری عکس بذاری، هرچی آقامون بگه ،... دوست داشتن و دوست داشته شدن حس بی نظیری است
و حتی انسانها گاهی نیاز دارند که حس خوب از رابطه ی عاشقانه و سالمشان را با دیگران به اشتراک بگذارند ، اما اینکه مدام اعلام کنند تمام افکار و رفتارشان زیر نظر مستقیم فرد دیگری است عجیب است.
این رفتار فقط و فقط حاکی از یک چیز است:
نداشتن استقلال هویتی. در واقع وابسته بودن ، تغییر دادن افکار و ظاهر خود به خاطر خوشایند فرد دیگر به هیچ عنوان افتخار کردن ندارد.
فردی که برای شخصیت خود ارزش قائل نیست
هرگز نمی تواند خوشبخت باشد.
نکته ی دیگر نقطه ی مقابل ماجراست.
تا به حال دیده اید یک آقا پست بگذارد هرچی خانمم بگه؟
یا به دوستانش بگوید: خانمم گفته با شما باشگاه نرم ، ظاهر و رفتارش را تغییر دهد و دیگر خودش نباشد صرف اینکه طرف مقابل آنگونه دوست دارد؟
نمیگویم هیچ اما همه ی ما کمتر مردی را با این خصوصیات میشناسیم
.
ادامه در کامنت...
۴.۹k
۰۶ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.