غزل بغض شعر دلتنگی
دم کرده ام احساس بغض آلود آدم را
سر می کشم یک استکان شعر دمادم را
هرچاشنی در شعرهایم طعم مطبوعیست
باید بنوشانم به خود شیرینیِ سم را
شعری که در ابیات آن یخ می زند دنیا
با مصـرعی خاموش می سازد جهنم را
مـن تا ابـد محکوم دردی استخوان سوزم
هـی می نویـسم سرگذشت تلخ این غم را
تا کی نبـاید من بگویم دوستش دارم؟!
او از غزل شاید بفهمد عشق مبهم را
#زینب_کرمی_یگانه
سر می کشم یک استکان شعر دمادم را
هرچاشنی در شعرهایم طعم مطبوعیست
باید بنوشانم به خود شیرینیِ سم را
شعری که در ابیات آن یخ می زند دنیا
با مصـرعی خاموش می سازد جهنم را
مـن تا ابـد محکوم دردی استخوان سوزم
هـی می نویـسم سرگذشت تلخ این غم را
تا کی نبـاید من بگویم دوستش دارم؟!
او از غزل شاید بفهمد عشق مبهم را
#زینب_کرمی_یگانه
۱.۱k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.