به عشقِ هیچکس ها میےخوابم
به عشقِ هیچکس ها میےخوابم
به هوسِ هیچ هوایے
به هواے هیچ هوسے
میگذارم روزهاےبے اتفاقِ هفته
بر موازاتِ روزگارِ من
از جسم و روحِ من عبور کنند
غروب هر روز
قطار زنگ زده ِ لحظه هایم
مثل یک بغضِ آهنین
درست روے گلوگاهِ من ترمز مےکند
ایستگاهے متروک
بے هیچ مسافرے
و قطارےکه بے عشق
نه پاےکندن دارد
نه جانِ ماندن
..غروب هر روز
قطارم سوت میےکشد
من... دود مےشوم
به هوسِ هیچ هوایے
به هواے هیچ هوسے
میگذارم روزهاےبے اتفاقِ هفته
بر موازاتِ روزگارِ من
از جسم و روحِ من عبور کنند
غروب هر روز
قطار زنگ زده ِ لحظه هایم
مثل یک بغضِ آهنین
درست روے گلوگاهِ من ترمز مےکند
ایستگاهے متروک
بے هیچ مسافرے
و قطارےکه بے عشق
نه پاےکندن دارد
نه جانِ ماندن
..غروب هر روز
قطارم سوت میےکشد
من... دود مےشوم
۹۶
۲۵ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.